- تحشی
- رویگردانی، زیرش زدن (حاشا کردن)
معنی تحشی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حاشیه نوشتن بر کتاب
به خشم آوردن
نگاه کردن زیر چشمی
بسیار جمع کردن گرد آوردن، تنگ داشتن نفقه بر اهل و فرزندان وغیره، جمع تحشیرات
حاشیه زدن، حاشیه دوختن به جامه، حاشیه نوشتن بر کتاب، حاشیه نویسی
بیابانی، دد، ددمنش، درنده
قصد کردن بسوی قبله
غلبه جستن
زمزمه کردن
مهربانی، بزرگداشت، شادی نمایی
ننگ داشتن
کهنه پوشی نیمدار پوشی
پستانوشی به پستا (نوبت) نوشیدن
رمیدن و ترسیدن
گردش گرد شدن گردکی
خمیده شدن
زیور پوشیدن، آراسته گشتن، شیرین یافتن زیور بستن پیرایه برکردن پیرایه بستن، آراسته شدن، آراستگی، (تحلی نسبت باشد بقوم ستوده بقول و عمل) (ماننده کردن خود را بگروهی بی حقیقت معاملت ایشان تحلی بود و آنانکه نمایند و نباشند زود فضیحت شوند) (کشف المحجوب هجویری)، جمع تحلیات
ترسیدن
کیفیت چیز ترش حموضت، کلیه مواد غذایی که مزه ترش دارند و مقداری از اسید های مختلف در ترکیبشان وجود دارد. ترشیها را بعنوان چاشنی غذا بکار میبرند، اسید، جمع ترشیها. ترشیجات
شام خوردن
فروگرفتن کار کسی را پوشیدن
راه رفتن، روان گشتن
ضیافتی که در آن هر کس طعامی با خود آورد و با هم تناول کنند دانگی
پرهیز و دوری کردن
طبقی باشد لب گردان از مس و نقره و طلا
بشقاب گود
لباس کهنه و مندرس پوشیدن
شام خوردن، طعام شبانگاهی خوردن
کج شدن، خمیده شدن، مهربانی کردن
زیور بستن، زینت یافتن، آراسته شدن
راه رفتن، قدم زدن، روان گشتن، پیاده روی
حاشیه نوشته شده، کتابی که بر آن حاشیه نوشته شده