با یکدیگر مخالفت کردن و بازداشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بر یکدیگر خشم گرفتن و با هم دشمنی کردن و بمخالفت برخاستن. (از قطر المحیط). بر یکدیگر خشم گرفتن و با هم دشمنی کردن. (از اقرب الموارد)
با یکدیگر مخالفت کردن و بازداشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بر یکدیگر خشم گرفتن و با هم دشمنی کردن و بمخالفت برخاستن. (از قطر المحیط). بر یکدیگر خشم گرفتن و با هم دشمنی کردن. (از اقرب الموارد)
گردآمدن قوم برای معاونت، فی الفور حاضر آمدن قوم بر آواز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، مجتمع شدن قوم بر کاری واحد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
گردآمدن قوم برای معاونت، فی الفور حاضر آمدن قوم بر آواز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، مجتمع شدن قوم بر کاری واحد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
ننگ داشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تذمم. (اقرب الموارد) (قطر المحیط)، شرم داشتن (استحیا) . (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (قطر المحیط)، غضب نمودن. (غیاث اللغات) (آنندراج)، صاحب چاکران و خدمتکاران شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج) : حسّاد تو پیش تو ذلیل و متحیر تو با شرف و حشمت و با جاه و تحشم. سوزنی
ننگ داشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تذمم. (اقرب الموارد) (قطر المحیط)، شرم داشتن (استحیا) . (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (قطر المحیط)، غضب نمودن. (غیاث اللغات) (آنندراج)، صاحب چاکران و خدمتکاران شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج) : حُسّاد تو پیش تو ذلیل و متحیر تو با شرف و حشمت و با جاه و تحشم. سوزنی
فراهم آوردن. گرد کردن. جمع کردن. با هم آوردن، فراهم آمدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). گرد شدن. جمع آمدن، حشد زرع، روئیدن کشت. تمام برآمدن کشت، حشد ناقه لبن را، فرود آوردن مایه (ناقه) شیر را در پستان. حشد قوم، گرد آمدن آنان برای یاری یا زود رسیدن آوازدهنده را یا فراهم آمدن برای امری واحد. (منتهی الارب). جمع شدن برای کاری
فراهم آوردن. گرد کردن. جمع کردن. با هم آوردن، فراهم آمدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). گرد شدن. جمع آمدن، حشد زرع، روئیدن کشت. تمام برآمدن کشت، حشد ناقه لبن را، فرود آوردن مایه (ناقه) شیر را در پستان. حشد قوم، گرد آمدن آنان برای یاری یا زود رسیدن آوازدهنده را یا فراهم آمدن برای امری واحد. (منتهی الارب). جمع شدن برای کاری