- تحسن
- نیکو شدن، آراستن، زینت دادن
معنی تحسن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نکوداشت، آفرین گفتن، ستودن، ستایش کردن
نیکوتر، بهتر، اعلی
خوشترین، نیکوترین، بهترین
اندوهگین شدن، تحزن بر چیزی
در حصار شدن، اعتصاب
زهگفت آفرینباد زهش شاباش نیایش سنایش آفرین گفتن نیک شمردن، نیکو کردن زیبا ساختن، تعریف تمجید آفرین، جمع تحسینات
پستانوشی به پستا (نوبت) نوشیدن
افسوس خوردن، حسرت خوردن
جست و جوی، رویداد پرسی
پیوسیدن (انتظار کشیدن) چشمداشت
خواری، ذلیل شدن
مهربانی کردن، ترحم
نیکو یافت
زبانه زدن
وحشی رام ناشونده، سرکش (چارپا)
یاد پیمانی یاد کردن پیمان گذشته، درنگیدن دیر کردن، بهانه جویی بهانه جستن، دگرگونی آب، پدر نشانی پیروی از رفتار پدر
خوب تر، نیکوتر، بهتر
احسن تقویم: احسن التقویم
احسن تقویم: احسن التقویم
محزون شدن، اندوهگین شدن
وحشی، رام نشده، اسب شوخ و سرکش
حسرت داشتن، افسوس خوردن، دریغ خوردن
مهربانی کردن، رحمت آوردن، به طرب آمدن
به نیکویی نسبت دادن، نیک شمردن، آفرین گفتن
نیکویی کننده، نیکو کار، از نام های خداوند
به جایی پناهنده شدن، بست نشستن، در حصار شدن، در جای استوار و محکم قرار گرفتن
نیکی کننده، احسان کننده، نیکوکار
((اَ سَ))
فرهنگ فارسی معین
نیکوتر، بهتر، آفرین، احسنت، مرحبا
به نحو احسن: به بهترین شیوه و طرز
احسن التقویم: بهترین شکل، بهترین صورت
به نحو احسن: به بهترین شیوه و طرز
احسن التقویم: بهترین شکل، بهترین صورت