- تحرم
- حرمت جستن به صحبت کسی
معنی تحرم - جستجوی لغت در جدول جو
- تحرم ((تَ حَّ رُ))
- حرمت داشتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از ساخته های فارسی گویان تازیگرا (متعرب) است موله زایی (حرام زادگی گویش گیلکی)، زیرکی حرامزادگی کردن، ذکی گردیدن باهوش بودن
حرام زادگی کردن، ذکی گردیدن، باهوش کردن
دارای حرمت، حرمت داشته، بی دین
مهر ورزی، دلسوزی
جلوگیری، بازداشتن
جنبش
رازدار، آشنا
آلاچق
بانوی بزرگ خاتون ارجمند
دور اندیشی، زره پوشی
حرام کردن، نا جایز قرار دادن
قصد کردن بسوی قبله
جنبیدن، حرکت کردن جنباکی جنبیدن، جنبش، انفعال، جمع تحرکات. یا تحرک و سکون. جنبش و آرامش
سوخته شدن
اریبش (اریب محرف) برگشتن میل کردن بگردیدن، برگشت میل، جمع تحرفات
این واژه در تازی نیامده ولی در مرزبان نامه پیاپی به کار رفته (قزوینی) آغالش برانگیخته شدن بر انگیخته شدن، آغالش. توضیح این لغت در قاموسهای عربی نیامده اما در مرزبان نامه مکرر استعمال شده از آن جمله (داعیه طلب پادشاهی و فرماندهی بر شما و دیگر انواع در باطن من پدید آورد و تحرض وتعرض من (بر) مهتری و سروری شما بیفزود (مرزبان نامه چاپ 1317 تهران. 165 و ظاهرا منشا توهم مولف این کتاب وجود (تحریض) است (قزوینی مرزبان نامه. ایضا)
پاسداشت در پناه شدن، پاس داشتن، پاسداری
احتراز و پرهیز
آزاد گردیدن
بزهمندی، پتتیدن (توبه کردن) از واژگان دو پهلو، از تنگی رهیدن گناهکار شدن، پرهیز کردن از گناه، توبه کردن، بر آمدن از تنگی
ورآیش چون خاز که ور آید (خاز خمیر)، گنجش (گنج حجم)، خونکش زبانزد پزشکی روشی در پزشکی کهنایرانی به نام خونکشی (حجامت) و آن چنان بوده که درون پیاله ای شیشه ای پنبه آلوده به مل (الکل) را افروخته و دهانه آن را بر پشت بیمار می چسبانند و چون گوشت و پوست می آماسید پیاله را برمی گرفتند و آماسیده را تیغ می زدند تاخون بیرون آید بیرون بر آمدن هر چیز، حجامت کردن مکیدن، بر آمدن پستان، باز داشتن،جمع تحجمات
بایستگی در بایی بایسته بودن در پای شدن لازم شدن، چیزی را بر خود واجب کردن
فرمان بردن و حکم کردن
شکستگی
ننگ داشتن
در گرمابه شدن گرمابگی
حلم ورزیدن، بردباری نمودن
از ریشه پارسی خرمی گشتن پیروی از خرمدینان، شکافتن درز
بخشودن، بر کسی مهربانی کردن
شکافتگی
چابکی کردن
شعله ور شدن آتش