جدول جو
جدول جو

معنی تحرم - جستجوی لغت در جدول جو

تحرم
حرمت جستن به صحبت کسی
تصویری از تحرم
تصویر تحرم
فرهنگ لغت هوشیار
تحرم
((تَ حَّ رُ))
حرمت داشتن
تصویری از تحرم
تصویر تحرم
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

از ساخته های فارسی گویان تازیگرا (متعرب) است موله زایی (حرام زادگی گویش گیلکی)، زیرکی حرامزادگی کردن، ذکی گردیدن باهوش بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحرمز
تصویر تحرمز
حرام زادگی کردن، ذکی گردیدن، باهوش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متحرم
تصویر متحرم
دارای حرمت، حرمت داشته، بی دین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محرم
تصویر محرم
(پسرانه)
حرام شده، ماه اول از سال قمری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ترحم
تصویر ترحم
مهر ورزی، دلسوزی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
جلوگیری، بازداشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحرک
تصویر تحرک
جنبش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محرم
تصویر محرم
رازدار، آشنا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تارم
تصویر تارم
آلاچق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تیرم
تصویر تیرم
بانوی بزرگ خاتون ارجمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحزم
تصویر تحزم
دور اندیشی، زره پوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
حرام کردن، نا جایز قرار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحری
تصویر تحری
قصد کردن بسوی قبله
فرهنگ لغت هوشیار
جنبیدن، حرکت کردن جنباکی جنبیدن، جنبش، انفعال، جمع تحرکات. یا تحرک و سکون. جنبش و آرامش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحرق
تصویر تحرق
سوخته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحرف
تصویر تحرف
اریبش (اریب محرف) برگشتن میل کردن بگردیدن، برگشت میل، جمع تحرفات
فرهنگ لغت هوشیار
این واژه در تازی نیامده ولی در مرزبان نامه پیاپی به کار رفته (قزوینی) آغالش برانگیخته شدن بر انگیخته شدن، آغالش. توضیح این لغت در قاموسهای عربی نیامده اما در مرزبان نامه مکرر استعمال شده از آن جمله (داعیه طلب پادشاهی و فرماندهی بر شما و دیگر انواع در باطن من پدید آورد و تحرض وتعرض من (بر) مهتری و سروری شما بیفزود (مرزبان نامه چاپ 1317 تهران. 165 و ظاهرا منشا توهم مولف این کتاب وجود (تحریض) است (قزوینی مرزبان نامه. ایضا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحرس
تصویر تحرس
پاسداشت در پناه شدن، پاس داشتن، پاسداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحرز
تصویر تحرز
احتراز و پرهیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحرر
تصویر تحرر
آزاد گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
بزهمندی، پتتیدن (توبه کردن) از واژگان دو پهلو، از تنگی رهیدن گناهکار شدن، پرهیز کردن از گناه، توبه کردن، بر آمدن از تنگی
فرهنگ لغت هوشیار
ورآیش چون خاز که ور آید (خاز خمیر)، گنجش (گنج حجم)، خونکش زبانزد پزشکی روشی در پزشکی کهنایرانی به نام خونکشی (حجامت) و آن چنان بوده که درون پیاله ای شیشه ای پنبه آلوده به مل (الکل) را افروخته و دهانه آن را بر پشت بیمار می چسبانند و چون گوشت و پوست می آماسید پیاله را برمی گرفتند و آماسیده را تیغ می زدند تاخون بیرون آید بیرون بر آمدن هر چیز، حجامت کردن مکیدن، بر آمدن پستان، باز داشتن،جمع تحجمات
فرهنگ لغت هوشیار
بایستگی در بایی بایسته بودن در پای شدن لازم شدن، چیزی را بر خود واجب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحکم
تصویر تحکم
فرمان بردن و حکم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحطم
تصویر تحطم
شکستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحشم
تصویر تحشم
ننگ داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحمم
تصویر تحمم
در گرمابه شدن گرمابگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلم
تصویر تحلم
حلم ورزیدن، بردباری نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخرم
تصویر تخرم
از ریشه پارسی خرمی گشتن پیروی از خرمدینان، شکافتن درز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترحم
تصویر ترحم
بخشودن، بر کسی مهربانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشرم
تصویر تشرم
شکافتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصرم
تصویر تصرم
چابکی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضرم
تصویر تضرم
شعله ور شدن آتش
فرهنگ لغت هوشیار