معنی تحرفص - جستجوی لغت در جدول جو

تحرفص

لغت نامه دهخدا

حریص گردانیدن، آزمند کردن، راغب ساختن کسی به کاری یا چیزی

(اِ عِ)

آزمند و راغب گردانیدن کسی را بر چیزی. (از اقرب الموارد). آزمند گردانیدن کسی را بر چیزی. (ناظم الاطباء) (قطر المحیط). در شغف و آز انداختن. (آنندراج). ترغیب و تحریک و ورغلانیدگی. (ناظم الاطباء). به حرص و آز انداختن. (فرهنگ نظام). رجوع به تحریص کردن و تحریص نمودن شود

لغت نامه دهخدا

تقرفص

(تَ)

به جامه در پیچیده شدن پیر زن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تزمل شود

لغت نامه دهخدا

تحرف

(اِ)

بگردیدن. (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). میل کردن و برگشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)

لغت نامه دهخدا

تحرص

(اِ)

هنگام جستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) : انه لیتحرص غدائهم و عشائهم، انتظار وقت ناشتا و طعام شام آنها میکند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، تکلف حرص کردن. (اقرب الموارد) (قطر المحیط)

لغت نامه دهخدا

تحریص

آغال انگیزش، آرزوی به آز افکندن آزمند کردن باز افکندن، بر انگیختن ترغیب کردن تحریص، انگیزش ترغیب تحریک، جمع تحریصات. توضیح این کلمه بدین معنی مستحدث است

فرهنگ لغت هوشیار