جدول جو
جدول جو

معنی تحجیم - جستجوی لغت در جدول جو

تحجیم
(اِ سِءْ)
تیزنگریستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تیز نگریستن بسوی کسی. (اقرب الموارد) (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
تحجیم
تیز نگریستن، بسوی کسی
تصویری از تحجیم
تصویر تحجیم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تحجیر
تصویر تحجیر
اطراف زمینی را علامت گذاشتن یا سنگ چینی کردن
فرهنگ فارسی عمید
رفع ابهام کردن یک نوشته با نقطه گذاشتن روی حروف نقطه دار یا تفسیر آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحکیم
تصویر تحکیم
استوار کردن، کسی را در کاری یا امری حاکم گردانیدن، کسی را فرمانروا کردن و امری را به او واگذار ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
حرام کردن، حرام گردانیدن چیزی یا کاری، منع کردن، شصت و ششمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۱۲ آیه، متحّرم، لم تحرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنجیم
تصویر تنجیم
ستاره شناسی، شناختن ستارگان، اخترشناسی، علم هیئت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحجیب
تصویر تحجیب
در پرده کردن، بازداشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعجیم
تصویر تعجیم
نوشته ای را نقطه گذاشتن و یا تفسیر و رفع ابهام نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجحیم
تصویر تجحیم
تیز در کسی نگریستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبجیم
تصویر تبجیم
خاموش ماندن از ترس
فرهنگ لغت هوشیار
ستاره شناسی، اختر ماری اختر بینی رصد کردن ستارگان، ستاره شماری اختر شماری. یا اهل تنجیم. منجمان اختر شماران. یا علم تنجیم. علم نجوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترجیم
تصویر ترجیم
سنگ نهادن بر گور، پندار بافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحکیم
تصویر تحکیم
حاکم گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلیم
تصویر تحلیم
بردباری نمودن، به حلم منسوب کردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحشیم
تصویر تحشیم
به خشم آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحطیم
تصویر تحطیم
شکستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحجیب
تصویر تحجیب
بازداشتن، در پرده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سنگ چینی نشانه نهادن با سنگ زبانزد آگاشتی (آگاشتن ثیت کردن ثبت دادن) زمین مرده را پیش از آبادانی برای گرفتن نورده (قباله) با سنگ چین نشانه می نهند علامت گذاری اراضی موات پیش از آباد کردن آنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحجیل
تصویر تحجیل
گود چشمی گود افتادن چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
حرام کردن، نا جایز قرار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنجیم
تصویر تنجیم
((تَ))
رصد کردن ستارگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحجیب
تصویر تحجیب
((تَ))
در پرده کردن، بازداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
((تَ))
حرام کردن، ناروا شمردن، قطع یا محدود کردن مناسبات تجارتی و سیاسی به عنوان اقدام تنبیهی توسط یک یا چند دولت علیه کشوری که قوانین بین المللی را نقض کرده است، تحریم اقتصادی، تحریم سیاسی، تحریم تسلیحاتی و مانند آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحکیم
تصویر تحکیم
((تَ))
کسی را حاکم یا داور کردن، در فارسی به معنای استوار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
جلوگیری، بازداشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
Sanction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
санкция
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
(DE) Sanktion
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
санкція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
(PL) sankcja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
制裁
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
(PT) sanção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
(IT) sanzione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تحریم
تصویر تحریم
(ES) sanción
دیکشنری فارسی به اسپانیایی