جدول جو
جدول جو

معنی تحاد - جستجوی لغت در جدول جو

تحاد(اِ تِ)
با یکدیگر مخالفت کردن و بازداشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بر یکدیگر خشم گرفتن و با هم دشمنی کردن و بمخالفت برخاستن. (از قطر المحیط). بر یکدیگر خشم گرفتن و با هم دشمنی کردن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
یکی شدن، یگانگی کردن، یگانگی داشتن، یگانگی، همدستی، در ریاضیات تساوی ای که یک یا چند متغیر دارد و به ازای همۀ مقادیر متغیرها صدق می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحادث
تصویر تحادث
با هم حدیث گفتن، با هم سخن گفتن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
راندن بعض شتر مر بعض را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِتِ)
با هم جورکردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، کژشدن بر کمان وقت تیر زدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کژ شدن بر کمان. (قطر المحیط) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ریختن و افتادن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : رأیت المطر یتحادر علی لحیته، ای ینزل و یقطر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
با هم سخن گفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). با یکدیگر حدیث گفتن. (آنندراج) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). با یکدیگر حدیث کردن. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
گوژپشت شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تحادث
تصویر تحادث
با هم سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
یکی شدن، یگانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
((اِ تِّ))
یکی شدن، یگانگی کردن، سازگاری، توافق، اجتماع، وحدت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحادث
تصویر تحادث
((تَ دُ))
هم سخن شدن، با هم سخن گفتن، جمع تحادثات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
همبستگی، یک پارچگی، هماهنگی، یگانگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
Alliance, Unification, Union, Unity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
alliance, unification, union, unité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
aliansi, penyatuan, persatuan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
اتحاد
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
জোট , ঐক্য , সংঘ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
muungano, umoja
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
ittifak, birleşme, birlik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
동맹 , 통합 , 연합
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
同盟 , 統一 , 連合 , 団結
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
ברית , אִחוּד , אִגוּד , אַחְדוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
गठबंधन , एकीकरण , संघ , एकता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
sojusz, unifikacja, związek, jedność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
พันธมิตร , การรวมตัว , สหภาพ , ความสามัคคี
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
alliantie, vereniging, unie, eenheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
alianza, unificación, unión, unidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
alleanza, unificazione, unione, unità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
aliança, unificação, união, unidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
联盟 , 统一 , 团结
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
союз , об'єднання , єдність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
Allianz, Vereinigung, Einheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اتحاد
تصویر اتحاد
союз , объединение , единство
دیکشنری فارسی به روسی
اتّحاد، وحدت، ائتلاف، اتّحاد دوباره
دیکشنری اردو به فارسی