جدول جو
جدول جو

معنی تحاتت - جستجوی لغت در جدول جو

تحاتت
(اِ تِ)
فروریختن برگ از درخت. و منه الحدیث: تحاتت عنه ذنوبه، ای تساقطت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، تحاتت دندانها، تآکل آنها. (از قطر المحیط). فروریختن و کرم خوردگی دندانها. و رجوع به تحات شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ تِ)
برابر و مساوی شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
پوست بازکنده شدن، خراشیده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، فروریختن و پاشیده شدن برگ از شاخه. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، تحات دندانها، تأکل آنها. (از اقرب الموارد). فروریختن و کرم خوردگی دندانها. و رجوع به تحاتت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تحاتن
تصویر تحاتن
برابرشدن برابر گشت
فرهنگ لغت هوشیار