جمع واژۀ تنوفه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). یقال: قطعوا تنوفه ذات اهوال. و ذکرته و بیننا تنائف. (اقرب الموارد) ، تنائف تنّف، اشتهای فراخ دور اطراف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به تنوفه و تنوفیه شود
جَمعِ واژۀ تنوفه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). یقال: قطعوا تنوفه ذات اهوال. و ذکرته و بیننا تنائف. (اقرب الموارد) ، تنائف تُنَّف، اشتهای فراخ دور اطراف. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به تنوفه و تنوفیه شود
جمع واژۀ صحیفه. (منتهی الارب) (دهار) : یاقلم را زهره باشد که بسر برنویسد بر صحائف زآن خبر. (مثنوی). ، نامه ای که در آن نیکیها و بدیها نویسند: یا خجلتی و صحائفی قد سودت و صحائف الابرارفی اشراق. (از اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ صحیفه. (منتهی الارب) (دهار) : یاقلم را زهره باشد که بسر برنویسد بر صحائف زآن خبر. (مثنوی). ، نامه ای که در آن نیکیها و بدیها نویسند: یا خجلتی و صحائفی قد سودت و صحائف الابرارفی اشراق. (از اقرب الموارد)