جدول جو
جدول جو

معنی تجن - جستجوی لغت در جدول جو

تجن
نهری که از رود جدا کنند
تصویری از تجن
تصویر تجن
فرهنگ لغت هوشیار
تجن
((تَ جَ))
نهری که از رود جدا کنند، نام رودی در مازندران
تصویری از تجن
تصویر تجن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تجنی
تصویر تجنی
گناه بستن، دوراندن، پرهیزاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجنن
تصویر تجنن
دیوانه بازی دیوانگی نمودن دیوانگی ورزیدن، دیوانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجنس
تصویر تجنس
همجنس بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجنث
تصویر تجنث
خود به بزرگان بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجنب
تصویر تجنب
اجتناب، دور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجنب
تصویر تجنب
دور شدن، دوری گزیدن، دوری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجنی
تصویر تجنی
((تَ جَ نّ))
گناه بستن، جنایت نهادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجنن
تصویر تجنن
((تَ جَ نُّ))
دیوانگی ورزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجنب
تصویر تجنب
((تَ جَ نُّ))
دوری جستن، دوری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لجن
تصویر لجن
لژن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترن
تصویر ترن
قطار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تین
تصویر تین
انجیر، وسوره نود و پنجمین از قرآن کریم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجن
تصویر حجن
کجی خمیدگی خماندن، باز گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجن
تصویر دجن
باران پیاپی روز بارانی، تاریکی انبوه، تاریکی ابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترن
تصویر ترن
قطار راه آهن را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلجن
تصویر تلجن
بر چفسیدن، کوفتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنن
تصویر تنن
فرانسوی گوهر مازو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توجن
تصویر توجن
خواری، فروتنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تون
تصویر تون
آتشدان حمام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجن
تصویر سجن
زندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجا
تصویر تجا
تند و تیز، برنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبن
تصویر تبن
شوره زار و زمین بی گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجر
تصویر تجر
بازرگانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجان
تصویر تجان
دیوانه گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شجن
تصویر شجن
اندوه، حزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجن
تصویر سجن
سرمای سخت، سجام، سجد، شجد، شجام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تان
تصویر تان
تار، رشته، نخ، رشتۀ باریک، تاه، تانه، تاره
از آن شما، مال شما، متعلق به شما، برای مثال نک جهانتان نیست شکل هست ذات / وآن جهانتان هست شکل بی ثبات (مولوی - لغت نامه - تان)
شما را مثلاً می برمتان،
به شما مثلاً کتکتان زد؟
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تون
تصویر تون
آتش خانۀ حمام، گلخن، گولخ، گلخان، گولخن، توشکان
در قالی بافی، نخ هایی که در طول قالی به کار می رود، تار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجر
تصویر تجر
کاخ یا خانۀ زمستانی که بخاری داشته باشد، برای مثال میان این تجر و گنبد فلک فرق است / که هست این به ثبات آن ندارد آرامش (نزاری - لغت نامه - تجر)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لجن
تصویر لجن
گل و لای تیره رنگ که ته جوی و حوض آب جمع می شود
لش، لوش، لژن، بژن، لجم، لژم، غلیژن، غریژنگ، خرّ، خرد، خره، خلیش، کیوغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تین
تصویر تین
نود و پنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۸ آیه، در علم زیست شناسی انجیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشن
تصویر تشن
چشمیزک، دانه ای سیاه و براق که برای معالجۀ چشم درد به کار می رفته، چشملان، حسب السودان، تشمیزج، چشمک، چشام، چشوم، چشخام، چاکشو، چاکشی، خاکشو، چاکسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجن
تصویر مجن
سپر، آنچه از فلز به شکل میله، نوار یا تخته درست می کنند و برای مقاومت یا محافظت در جلو چیز دیگر قرار می دهند مثلاً سپر ماشین
آلتی صفحه ای از جنس چرم یا فلز که در جنگ ها برای جلوگیری از ضربه خوردن به سر و سینه استفاده می شود، ترس، اسپر
فرهنگ فارسی عمید