جدول جو
جدول جو

معنی تجن

تجن((تَ جَ))
نهری که از رود جدا کنند، نام رودی در مازندران
تصویری از تجن
تصویر تجن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تجن

تجن

تجن
قسمی از نی میان پر است که در سواحل بحر خزر میروید. در سنسکریت هم لفظ تجنه بمعنی خیزران موجود است. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا

تجن

تجن
دهی است جزء دهستان لفمجان در بخش مرکزی شهرستان لاهیجان که در هفت هزارگزی باختر لاهیجان و در کنار راه فرعی کیسم قرار دارد. جلگه ای معتدل و مرطوب است و 201 تن سکنه دارد. آب آن از نهر کیاجو منشعب از سفیدرود است و محصول آنجا برنج و ابریشم و چای و صیفی و کنف است و شغل اهالی زراعت و حصیربافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2). نام ناحیتی از هفت ناحیت ’از این سوی رودیان’ است. (حدود العالم ص 87)
لغت نامه دهخدا

تجن

تجن
هریرود پس از عبور از سرحد شرقی ایران، تجن نامیده میشود و وارد ریگزار خوارزم میگردد. قاموس الاعلام ترکی در ذیل کلمه تجند آرد: از رودهای آسیای میانه که چون از هرات میگذرد هریرود نام دارد، آنگاه با چند رود دیگر می پیوندد و از سرحد ایران و افغانستان میگذرد و سپس به صحرای خوارزم که اکنون در دست روسیه است وارد می شود و در ریگزارناپدید میشود. طولش چهارصد هزار گز است. رجوع به جغرافیای طبیعی کیهان ص 96 و تاریخ ایران باستان ج 1 ص 147 و ج 3 ص 2188 و تاریخ مغول عباس اقبال ص 5 شود
لغت نامه دهخدا

تجن

تجن
نوعی نی میان پر که از آن حصیر بافند، گذرگاهی که آب تند در آن جاری باشد، در پهلوی تچن tachan به معنی.، نام رودخانه ای در شهرستان ساری که از کوه های البرز سرچشمه
فرهنگ گویش مازندرانی