- تجلیل
- فرا گرفتن، بپوشاندن چیزی و فراز گرفتن، بزرگ کردن، احترام گذاشتن
معنی تجلیل - جستجوی لغت در جدول جو
- تجلیل
- بزرگداشت، بزرگ داشتن، کسی را گرامی داشتن، احترام کردن
- تجلیل ((تَ))
- بزرگ داشتن، احترام گذاشتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گوارش، موشکافی، کاوش، کندوکاو، ریشه یابی، واکاوی
هضم کردن، خرج شدن
خلال شدن، سرکه شدن
خوار کردن، رام کردن
سایه افکندن سایه داری -1 سایه افکندندر سایه قرار دادن، سایبان ساختن
بانگیدن لگام
بی اراده گردانیدن
اندک کردن، اندک گردانیدن، کم قرار دادن چیزی
علت و سبب امری را بیان کردن
منسوب به خیانت کردن کسیرا، در زیر لباس پوشیدن
رخنه کردن
دگرگون ساختن
تاجگذاری تاج نهادن، درخشاندن، بد دل کردن
لا الله الا الله گفتن
گوش تیز کردن
کسی را نادان شمردن
زینت کردن، نیکو کردن
پرویزاندن پرویزگی -1 روشن کردن پیدا کردن زدودن، تهذیب ظاهر است بسبب استعمال نوامیس و احکام الهی و امتثال اوامر و نواهی خداوند
نوردیدن، برکندن، تیز رفتن
پوست باز کردن اشتر جلد کردن جلد کردن
نیک تر کردن
بر زمین زدن کسی را بر زمین زدن
بر زمین زدن
زیبا ساختن، زینت دادن، نیکو کردن
تسبیح کردن، «لا اله الا اللّه» گفتن
ذلیل کردن، خوار گردانیدن، ذلیل شمردن
علت ذکر کردن، علت و سبب امری را بیان کردن، مطلبی را با ذکر دلیل و علت ثابت کردن
گمراه ساختن، برای مثال اگر نه امرش، نامی نبود از معروف / اگر نه نهیش، بودند خلق در تضلیل (ایرج میرزا - ۳۵) ، به ضلالت و گمراهی نسبت دادن
کسی را نادان شمردن، به نادانی منسوب کردن
فروکردن انگشتان در میان موهای ریش، برای رسیدن آب به موها، داخل کردن انگشتان دو دست در میان هم هنگام وضو گرفتن، خلال کردن دندان، چیزی از لای دندان درآوردن، ترش شدن و فاسد شدن آب انگور یا سرکه شدن آن، سرکه ساختن
حل کردن، گشودن، حل کردن غذا در معده، حلال کردن، روا شمردن