جدول جو
جدول جو

معنی تجعجع - جستجوی لغت در جدول جو

تجعجع
(اِ)
مرکّب از: ’ج ع ع’، خود را بر زمین زدن از دردی که رسیده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ جَ جِ)
خود را بر زمین زننده از دردی که رسیده باشد. (آنندراج). آن که خود را به زمین زند از درد و المی که به وی رسیده است. (ناظم الاطباء). و رجوع به تجعجع شود
لغت نامه دهخدا
(مُ جَ جِ)
آن که جنباند شتر را تا بخسبد یا برخیزد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، حبس کننده، تنگ کننده کار بر کسی، تنگ گیرنده بر غریم به مطالبه. (آنندراج) (از منتهی الارب). تنگ گیرنده بر بدهکار یا حبس کننده او را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا