جدول جو
جدول جو

معنی تجریح - جستجوی لغت در جدول جو

تجریح
خستن
تصویری از تجریح
تصویر تجریح
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تشریح
تصویر تشریح
باز شکافی، کالبدشناسی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترجیح
تصویر ترجیح
برتری، بهشماری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تجرید
تصویر تجرید
آهنجش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تفریح
تصویر تفریح
لشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
برتری، فزونی افزون دادن، افزونی نهادن فزون داشتن فزونی دادن برتری دادن مزیت دادن، فزونی برتری، جمع ترجیحات. یا ترجیح بلا مرجح. فزونی دادن نه در جای فزونی (بی آنکه مایه فزونی در کار باشد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشریح
تصویر تشریح
نیک بیان کردن و نیک هویدا کردن، آشکار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطریح
تصویر تطریح
درازسازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسریح
تصویر تسریح
رها کردن، رهانیدن زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصریح
تصویر تصریح
هویدا گفتن، آشکار گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفریح
تصویر تفریح
شاد کردن، خوشی و عیش و تماشا و تفرج و گشت و بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبریح
تصویر تبریح
فروتنی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تتریح
تصویر تتریح
اندوهاندن اندوهگین کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجنیح
تصویر تجنیح
بال قرار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
آشاماندن هفتاندن، فرو نشاندن خشم آشامیدن چشانیدن فرو خورانیدن،جمع تجریعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجریر
تصویر تجریر
نیک کشیدن بسیار کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجرید
تصویر تجرید
برهنه کردن، شمشیر را از غلاف کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجریب
تصویر تجریب
آزمودن، اختیار و امتحان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفریح
تصویر تفریح
شادمانی کردن، شادمانی و خوشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصریح
تصویر تصریح
آشکار ساختن، سخنی را صریح بیان کردن، امر یا مطلبی را فاش و روشن کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترجیح
تصویر ترجیح
برتری دادن، مزیت دادن، فزونی دادن، برتری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجریع
تصویر تجریع
جرعه جرعه نوشانیدن آب و مانند آن، فروخورانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشریح
تصویر تشریح
گشودن و آشکار ساختن چیزی، بیان کردن و شرح دادن مطلب، شرحه شرحه کردن، قطعه قطعه کردن، از هم جدا کردن، در پزشکی علمی که دربارۀ ساختمان بدن و چگونگی اعضا و ارتباط آن ها با هم بحث می کند، کالبدشناسی، در پزشکی کالبدشکافی، کالبدگشایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسریح
تصویر تسریح
رها کردن، یله کردن، گسیل کردن، رها کردن ستور برای چرا، طلاق دادن زن، گشودن و شانه زدن و فروهشتن موی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترجیح
تصویر ترجیح
((تَ))
برتری داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشریح
تصویر تشریح
((تَ))
شرح دادن، کار کردن بر روی کالبد مرده انسان برای شناسایی و شرح عمل اعضا، کالبدشکافی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجنیح
تصویر تجنیح
((تَ))
بال قرار دادن، بر دو کف دست تکیه کردن و گشاده داشتن بازو (هنگام سجده)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجریع
تصویر تجریع
((تَ))
کم کم نوشانیدن، فرو خوردن خشم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجرید
تصویر تجرید
((تَ))
تنهایی گزیدن، پیراستن، تجرید معانی، پوست کندن، برهنه کردن، گوشه گرفتن، تنهایی، درآوردن شمشیر از غلاف، پیرایش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجریب
تصویر تجریب
((تَ))
آزمودن، آزمایش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسریح
تصویر تسریح
((تَ))
رها ساختن، گسیل کردن، طلاق دادن زن، گشودن و شانه زدن موی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصریح
تصویر تصریح
((تَ))
روشن گفتن، آشکار ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفریح
تصویر تفریح
((تَ))
شادمانی نمودن، شادمان ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجرید
تصویر تجرید
ترک کردن علایق و اغراض دنیوی و به طاعت و عبادت پرداختن، تنهایی، عاری شدن از قیود مادی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترجیح
تصویر ترجیح
Preference
دیکشنری فارسی به انگلیسی