جدول جو
جدول جو

معنی تجرجم - جستجوی لغت در جدول جو

تجرجم
(اَ فَ)
افتادن مرد. (اقرب الموارد). افتادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بچاه فروافتادن چیزی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). بچاه فرورفتن، شکسته و ویران گردیدن. به آخر رسیدن شب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، درآمدن وحشی درجای باش خود و فراهم گردیدن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بسیار نوشیدن و خوردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
سخن ناپیدا گفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از قطر المحیط) (اقرب الموارد). سخن ناهویدا گفتن. (زوزنی) ، اقدام نکردن بر کاری. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ رِمْ)
تمام شدن سال. (تاج المصادر بیهقی). تمام کردن سال. (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بیرون آمدن از چیزی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، پاره پاره کردن چیزی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، نسبت دادن جرم بکسی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
مرکّب از: ’ج رر’، ریختن آب را در حلق. (از الغریبین ابوعبید هروی) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جرعه نوشیدن آب. (منتهی الارب) (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء) ، گرداندن شیر بانگ خود را در گلوگاهش. (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
افتادن از بالا به نشیب. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، فراهم آمدن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، لازم گرفتن جای را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، گرفتن بهتر چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، انقباض توأم با لرزه. (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
تمام شدن سال. (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج). گذشتن سال. (اقرب الموارد). گذشتن سال و تمام شدن آن. (قطر المحیط) :
دمن تجرم بعد عهد انیسها
حجج خلون حلالها و حرامها.
لبید (از اقرب الموارد).
، گذشتن شب و تمام گردیدن و کذلک: تجرم النهار و غیره. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تمام شدن و گذشتن شب. (آنندراج). گذشتن شب و تمام گردیدن. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، گناه کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کسی را جرمی نهادن. (تاج المصادر بیهقی). دعوی گناه کردن بر کسی که نکرده است. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، خرمای ریخته را برچیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تجمجم
تصویر تجمجم
من من کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجرثم
تصویر تجرثم
فراهم آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجرم
تصویر تجرم
تمام شدن سال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجرم
تصویر تجرم
((تَ جَ رُّ))
گذشتن، به سر آمدن، گناه کردن
فرهنگ فارسی معین