آزمایشی. منسوب به تجربه. رجوع به تجربه شود، (اصطلاح فلسفه) قضایای تجربی، قضایایی است که عقل بجهت احساس متکرر بدان حکم کند بی آنکه سبب آن را دریابد مانند آنکه سقمونیا مسهل صفراست. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
آزمایشی. منسوب به تجربه. رجوع به تجربه شود، (اصطلاح فلسفه) قضایای تجربی، قضایایی است که عقل بجهت احساس متکرر بدان حکم کند بی آنکه سبب آن را دریابد مانند آنکه سقمونیا مسهل صفراست. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
مرکّب از: ’ج رو’، بچه گرفتن جرو را (بچۀ درندگان)، (منتهی الارب)، - امثال: من تجری جرو سوء اکله، در حق کسی گویند که در غیر محل نیکی کند یا از پروردۀ خود بدی بیند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) جرئت و دلیری. (ناظم الاطباء). اصل آن تجرء است. رجوع بهمین کلمه شود
مُرَکَّب اَز: ’ج رو’، بچه گرفتن جرو را (بچۀ درندگان)، (منتهی الارب)، - امثال: من تجری جرو سوء اکله، در حق کسی گویند که در غیر محل نیکی کند یا از پروردۀ خود بدی بیند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) جرئت و دلیری. (ناظم الاطباء). اصل آن تجرء است. رجوع بهمین کلمه شود