جدول جو
جدول جو

معنی تثمین - جستجوی لغت در جدول جو

تثمین
قیمت گذاری، عمل قیمت گذار
تصویری از تثمین
تصویر تثمین
فرهنگ فارسی عمید
تثمین
قیمت چیزی را معین کردن
تصویری از تثمین
تصویر تثمین
فرهنگ لغت هوشیار
تثمین
((تَ))
بها کردن، قیمت کردن، هشت سو کردن، هشت گوش ساختن
تصویری از تثمین
تصویر تثمین
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تهمین
تصویر تهمین
(پسرانه)
پهلوان، از القاب رستم پهلوان شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
برآورد کردن، وزن یا اندازه یا بهای چیزی را از روی حدس و گمان معیّن کردن، به گمان سخن گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسمین
تصویر تسمین
فربه ساختن، روغن دار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تامین
تصویر تامین
آماده کردن، آماده، دارای امنیت، امنیت داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تثمیر
تصویر تثمیر
به ثمر رسانیدن، زیاد کردن مال و بهره گرفتن از آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تضمین
تصویر تضمین
برعهده گرفتن تاوان و غرامت، تاوان دادن، در پناه خود درآوردن، چیزی را در ظرفی قرار دادن، گنجانیدن، در علوم ادبی آوردن یک بیت یا مصراع از شاعر دیگر در شعر خود. اگر آن شعر از شاعر معروفی باشد حاجت به بردن نام او نیست والا باید به نام گویندۀ آن اشاره کرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
بگمان سخن گفتن، به گمان و قیاس سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمین
تصویر تسمین
فربه کردن پرواز ساختن، روغن دار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضمین
تصویر تضمین
ضامن گردانیدن کسیرا
فرهنگ لغت هوشیار
امین کردن، حفظ کردن، اعتماد کردن، راستی کردن چنین باد گفتن همین گفتن، زینهار دادن، استوانیدن (اعتماد کردن)، بیمه کردن ایمن کردن آرام دادن بی بیم کردن، امین کردن، حفظ کردن امن کردن، آمین گفتن دعای کسی را، ایمنی، جمع تامینات. یا تامین آتیه (آینده)، اندوخته برای زندگانی آینده نهادن و پیش بینی برای معاش آتیه. یا تامین عبور و مرور. منظم ساختن خط سیر و سایل نقلیه برای جلوگیری از تصادفات. یا تامین معاش. پیش بینی و تدارک وسایل زندگی. یا تامین منافع. پیش بینی سود برای خویش. یا تامین نظر. اعمال نظر و میل خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تثمیر
تصویر تثمیر
بار آورد بسیار کردن ببار آوردن، بار آوردن: (در تثمیر مال باید کوشید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضمین
تصویر تضمین
بر عهده گرفتن تاوان، ضمانت کردن، بیتی یا مصراعی که شاعری از شاعر دیگر در شعر خود بیاورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسمین
تصویر تسمین
((تَ))
فربه ساختن، روغن دار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تثمیر
تصویر تثمیر
((تَ))
به ثمر رسانیدن، سود دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
((تَ))
با حدس و گمان اندازه چیزی را معین کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تأمین
تصویر تأمین
((تَ))
ایمن کردن، آرام دادن، حفظ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
برآورد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تضمین
تصویر تضمین
پایندانی، پشتیبانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تخمین
تصویر تخمین
Estimate, Appraisement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تامین
تصویر تامین
Securement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
забезпечення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
обеспечение
دیکشنری فارسی به روسی
avaliação, estimativa
دیکشنری فارسی به پرتغالی