- تثقب
- سفتن، برافروختن افروختن آتش
معنی تثقب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گوش داشتن، چشم داشتن کسی را، چشم داشت
دنبال کردن
دارای لقب شدن
نقاب بستن
سوراخ کردن
گران شدن، گرانی
تررد و نا شکیبائی
آلتی که با آن چیزی را سوراخ کنند، مته
مراقب بودن، انتظار داشتن، انتظار، چشمداشت
مته بهر مه ماه رمه بر ماهه سینا سوراخ کننده سینا آتش افروز بزرگراه راه بزرگ سوراخ دار سفته مروارید سفته آلتی که با آن چوب و جز آنرا سوراخ کنند مته بر ماهه: به تیشه پدر و مثقب و کمانه و مقل بخرط مهره گردون و پره دولاب. (خاقانی) سوراخ کرده شده. سوراخ کننده جمع مثقبین
سوراخ کردن
سوراخ کردن، بلند پریدن
سوراخ کردن، سوراخ، رخنه
ثقبه ها، روزن های خانه، جمع واژۀ ثقبه