درانیدن سیل کنارۀ نهر را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شکستن کنارۀ نهر تا آب از آن منشعب شود و به اطراف پراکنده شود. (از قطر المحیط) ، زوداشک گردیدن چشم. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
درانیدن سیل کنارۀ نهر را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شکستن کنارۀ نهر تا آب از آن منشعب شود و به اطراف پراکنده شود. (از قطر المحیط) ، زوداشک گردیدن چشم. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)