معنی تاباق - فرهنگ فارسی معین
معنی تاباق
- تاباق
- چوب دستی را گویند و آن چوب گنده ای است که بیشتر قلندران بر دست گیرند
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تاباق
تاباق
- تاباق
- چوب دستی را گویند وآن چوب گنده ایست که بیشتر قلندران بر دست گیرند. تاباک تپیدن واضطراب و بی قراری، تب داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تاباق
- تاباق
- چوب دستی را گویند و آن چوب گنده ای است که بیشتر قلندران بر دست گیرند، (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا
تابان
- تابان
- تابنده، درخشان، روشن، روشنایی دهنده، بن مضارع تاباندن، برافروخته
فرهنگ فارسی عمید