نگذاشتن چیزی نزد کسی از مال خود. (ازاقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کم شیر شدن گوسپندان. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
نگذاشتن چیزی نزد کسی از مال خود. (ازاقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کم شیر شدن گوسپندان. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
همیشگی نمودن در رفتار و روش، برچیدن و گرد آوردن پیراهن را و فراهم آمدن و برچیدن آن. (لازم و متعدی است). (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تخلیص میان دوپا هنگام دشنام دادن و یا در جنگ. (از اقرب الموارد)
همیشگی نمودن در رفتار و روش، برچیدن و گرد آوردن پیراهن را و فراهم آمدن و برچیدن آن. (لازم و متعدی است). (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تخلیص میان دوپا هنگام دشنام دادن و یا در جنگ. (از اقرب الموارد)
ویژه کردن. (زوزنی) (دهار). ویژه و بی آمیغ کردن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تصفیه و جدا کردن چیزی از غیر آن. (اقرب الموارد) (المنجد) ، برهانیدن. (زوزنی) (دهار). رهانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پاک کردن و رهانیدن. (آنندراج). نجات دادن. (اقرب الموارد) (المنجد) : که اگر حسودان بغرض گویند شتر است و گرفتار آیم کرا غم تخلیص من باشد و تفتیش حال من کند. (گلستان) ، گداختۀ زر و جز آن دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اعطای خلاص و آن مانند چیزی است. (اقرب الموارد) (المنجد). ودر حدیث شریح است که: انه قضی فی قوس کسرها رجل بالخلاص، ای بمثلها، یعنی شریح در قضاوت حکم به مثل کرد. (از اقرب الموارد) ، خلاصه گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گرفتن خلاصه. (اقرب الموارد) (المنجد) : و زر از آنجا استخراج کرده به دارالضرب فرستاد. بعد از سبک و تخلیص مقدار هزار دینار حاصل شد. (از ترجمه محاسن اصفهان)
ویژه کردن. (زوزنی) (دهار). ویژه و بی آمیغ کردن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تصفیه و جدا کردن چیزی از غیر آن. (اقرب الموارد) (المنجد) ، برهانیدن. (زوزنی) (دهار). رهانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پاک کردن و رهانیدن. (آنندراج). نجات دادن. (اقرب الموارد) (المنجد) : که اگر حسودان بغرض گویند شتر است و گرفتار آیم کرا غم تخلیص من باشد و تفتیش حال من کند. (گلستان) ، گداختۀ زر و جز آن دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اعطای خِلاص و آن مانند چیزی است. (اقرب الموارد) (المنجد). ودر حدیث شریح است که: انه قضی فی قوس کسرها رجل بالخلاص، ای بمثلها، یعنی شریح در قضاوت حکم به مثل کرد. (از اقرب الموارد) ، خلاصه گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گرفتن خلاصه. (اقرب الموارد) (المنجد) : و زر از آنجا استخراج کرده به دارالضرب فرستاد. بعد از سَبْک و تخلیص مقدار هزار دینار حاصل شد. (از ترجمه محاسن اصفهان)
جمع کردن مال و بازداشتن آن را از دیگری. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). گردآوردن وبازداشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) پر کردن و لبریزنمودن. (ناظم الاطباء)
جمع کردن مال و بازداشتن آن را از دیگری. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). گردآوردن وبازداشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) پر کردن و لبریزنمودن. (ناظم الاطباء)