جدول جو
جدول جو

معنی تتریف - جستجوی لغت در جدول جو

تتریف
(اِ)
به نعمت پروردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تشریف
تصویر تشریف
شریف گردانیدن، بزرگ داشتن، بلند کردن، بزرگوار نمودن، خلعت
تشریف آوردن: آمدن به صورت احترام آمیز برای شخص دیگری به کار می رود
تشریف بردن: رفتن به صورت احترام آمیز برای شخص دیگری به کار برده می شود
تشریف داشتن: حضور داشتن به صورت احترام آمیز برای شخص دیگری به کار برده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
معرفی کردن، شناساندن، حقیقت امری یا مطلبی را برای کسی بیان کردن، آگاهانیدن، فهماندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحریف
تصویر تحریف
تغییر دادن، تبدیل کردن و گردانیدن کلام کسی از وضع و طرز و حالت اصلی خود، بعضی حروف کلمه را عوض کردن و تغییر دادن معنی آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تتریک
تصویر تتریک
سماق، درختی با برگ های مرکب و گل های سفید خوشه ای که در جاهای سرد می روید و بلندیش تا پنج متر می رسد، میوۀ کوچک سرخ رنگ و ترش مزه به صورت آسیاب شده به عنوان چاشنی کباب استفاده می شود، سماک، سماقیل، ترشابه، ترشاوه، تمتم، تتم، تتری، ترفان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصریف
تصویر تصریف
صرف کردن فعل، مشتق ساختن کلمه ای از کلمۀ دیگر، علم صرف و اشتقاق کلمات، برگردانیدن، تغییر دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصریف
تصویر تصریف
برگردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
معرفی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تتفیف
تصویر تتفیف
خدو انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تتریص
تصویر تتریص
استوا کردن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تتریح
تصویر تتریح
اندوهاندن اندوهگین کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تتریب
تصویر تتریب
خاک آلوده کردن گرد انگیختن، ناداری، دارندگی از واژگان دو پهلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشریف
تصویر تشریف
بزرگوار کردن، حرمت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحریف
تصویر تحریف
بگردانیدن سخن، تغییر، تبدیل، انقلاب، سرنگونی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریف
تصویر تاریف
فرانسوی پهرست مرز بندی، گره زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصریف
تصویر تصریف
((تَ))
برگردانیدن، مشتق ساختن واژه ای از ریشه یا مصدر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
((تَ))
معرفی کردن، حقیقت چیزی را بیان کردن، ستایش کردن، تمجید کردن، بازگو کردن، نقل کردن، معرفه بودن (دستور)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشریف
تصویر تشریف
((تَ))
بزرگ داشتن، خلعت دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحریف
تصویر تحریف
((تَ))
گردانیدن، تغییر دادن اصل کلام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحریف
تصویر تحریف
دستبری، دگرگون کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشریف
تصویر تشریف
آمدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
شناسانش، شناسه، کران نمود، شناساندن، ستایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
Compliment, Definition
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تحریف
تصویر تحریف
Distortion, Falsification, Misrepresentation, Mystification
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
komplement, definicja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
恭维 , 定义
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تحریف
تصویر تحریف
扭曲 , 篡改 , 错误陈述 , 神秘化
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تحریف
تصویر تحریف
zniekształcenie, fałszyfikacja, fałszywka, mistyfikacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تحریف
تصویر تحریف
Verzerrung, Fälschung, Mystifikation
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
комплімент , визначення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تحریف
تصویر تحریف
спотворення , фальсифікація , спотворення , містифікація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
Kompliment, Definition
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
комплимент , определение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تحریف
تصویر تحریف
искажение , фальсификация , мистификация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تعریف
تصویر تعریف
elogio, definição
دیکشنری فارسی به پرتغالی