جدول جو
جدول جو

معنی تترامر - جستجوی لغت در جدول جو

تترامر
(تِ مِ)
گلهایی که پیرامون آنها چهارقطعه ای باشد:نباتات یک لپه ای غالباً دارای گلهای تریمر میباشد یعنی هر پیرامن آنها دارای سه قطعه است. بعضی نباتات تترامر و بعضی.... (گیاه شناسی حبیب الله ثابتی ص 435)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اترار
تصویر اترار
زرشک، درختچه ای خاردار با برگ های دندانه دار و کوچک که ریشه، ساقه، میوه و برگهای آن مصرف دارویی دارد، میوۀ خوشه ای، قرمز رنگ و ترش مزۀ این گیاه که به عنوان چاشنی غذا به کار می رود، امبرباریس، زارج، زراج، سرشک، انبرباریس، برباریس، زراک، زرک، دارشک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرامر
تصویر گرامر
دستور زبان، صرف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
عملی را دو یا چند مرتبه انجام دادن، سخنی را دوباره گفتن، در ادبیات در فن بدیع مکرر آوردن کلمه ای به منظور تاکید یا غرض دیگر مانند این شعر، برای مثال باران قطره قطره همی بارم ابروار / هر روز خیره خیره از این چشم سیل بار (عسجدی - ۴۱)
فرهنگ فارسی عمید
(چَ)
نوعی گیاه. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
زیر و زبر، کج ومج و پریشان و پراکنده، (آنندراج) (غیاث اللغات)، رجوع به ’ ’تال مال’، ’تار و مار’ و ’تال و مال’ شود
لغت نامه دهخدا
نوعی از مار خبیث که مانند تیر از جا جسته نیش زند، (آنندراج)، افعی، (زمخشری) (ناظم الاطباء)، قسمی از مار است و معروف می باشد، (قاموس کتاب مقدس) :
رقم بیار شود گر جفای یار مرا
بدست خامه زند همچو تیرمار مرا،
تأثیر (از بهار عجم)،
، لکن قصد از اصل کلمه عبرانی مرغی است که همچو بوم در ویرانه ها مسکن نماید ... (قاموس کتاب مقدس)، دندانهای افعی، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
همدیگر را تیراندازنده. (آنندراج). مشغول به تیراندازی همدیگر. (ناظم الاطباء). و رجوع به ترامی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مِ)
یکدیگر را برانگیزنده برای جنگ. (آنندراج). سخت برانگیزانندۀ دیگری را بر جنگ و برانگیخته شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تذامر شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مِ)
همدیگر به گرو چیزی بازنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). با هم دیگر قمار کننده و با یکدیگر نبرد کننده در گروبندی. (ناظم الاطباء). و رجوع به تقامر شود
لغت نامه دهخدا
(تِ رِ)
از اصطلاحات نظامی و بحرپیمائی یونان: کشتی های جنگی که چهار صف پاروزن داشت و در چهار طبقه جامیگرفتند بعکس تررم که دارای سه طبقه بود. (ایران باستان ج 3 ص 1977 ح)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تمرمر
تصویر تمرمر
لرزیدن، لرزیدن از خوشی، جنبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرامر
تصویر گرامر
صرف و نحو دستور زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
حمله بردن بر کسی و میل نمودن، مهربانی کردن، باز گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تترتر
تصویر تترتر
چسبیدن، تپاکیدن (تپاک اضطراب بی قراری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقامر
تصویر تقامر
هم منگیایی هم منگی با هم گرو بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراتر
تصویر تراتر
کارهای بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقامر
تصویر متقامر
هم منگ هم منگیا (منگیا منگ قمار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اترار
تصویر اترار
نام شهری است در ترکستان زرشک از گیاهان زرشک اثرار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اترار
تصویر اترار
زرشک، اثرار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
((تَ))
دوباره کردن، دوباره گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقامر
تصویر تقامر
((تَ مُ))
با یکدیگر شرط بستن و قمار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرامر
تصویر گرامر
((گِ مِ))
دستور زبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرامر
تصویر گرامر
دستور زبان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
بسامد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترابر
تصویر ترابر
حمال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
Duplication, Frequentness, Recurrence, Reiteration, Reoccurrence, Repetition, Iterance
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
дублирование , частота , повторение , итерация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
Duplikation, Häufigkeit, Iteration, Wiederholung, Wiederauftreten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
дублювання , частота , ітерація , повторення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
duplikacja, częstotliwość, iteracja, powtarzanie, powtórzenie, zdarzenie, ponowienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
重复 , 频率 , 迭代 , 复发 , 重申 , 重新发生
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
duplicação, frequência, iteração, recorrência, reiteração, reaparição, repetição
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
duplicazione, frequenza, iterazione, ricorrenza, reiterazione, ricomparsa, ripetizione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تکرار
تصویر تکرار
duplicación, frecuencia, iteración, recurrencia, reiteración, reaparición, repetición
دیکشنری فارسی به اسپانیایی