- تتبین
- باریک کردن
معنی تتبین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نام پدر فریدون
خشت زدن، آش سبوس
عیب کردن فرمانبردار، زیر دست
شکستن بر شکستن، میراندن
هلاک کردن
ترسو خواندن، بد دل خواندن
آشکار، روشن، واضح، ظاهر، هویدا
زیردست، فرمانبردار، سربازی که درجه ندارد
سرزنش کردن کسی در رو به رو، عیب کردن، ستودن کسی پس از مردن او
پیدا هویدا، آشکار کننده آشکار شونده پیدا هویدا، آشکار کننده جمع متبینین
بجای آوردن، پیدا کردن