- تبینه
- عنکبوت
معنی تبینه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
متبینه در فارسی مونث متبین پیدا هویدا، آشکار مونث متبین جمع متبینات
سرکش متمرد، سخت شدید، سرهنگ سلطان، هریک از فرشتگان شکنجه جمع زبانیه
نوعی خوراکی است که عبارت است از اینکه نان تنوری نیم پخته را ریزه ریزه کرده با فلفل و زنجبیل و زیره و سیاه دانه نیم کوفته و سبزیهای ریزه کرده در تغاری کنند و سرکه و دوشاب بر بالای آن ریزند و مشت زنند تا خنب خمیر شود و در آفتاب نهند و تا 40 روز هر روز سرکه و دوشاب ریزند و بر هم زنند و رد آفتاب نهند تا بقوام آید. سپس از آن قرصها سازند و خشک کنند
ابزار نانوائی
دهل کوس طبل نقاره، خانه ای که در آن پلیدیها ریزند
خوراکی که از شب مانده باشد، منسوب به شب
نوعی دهل یا طبل، کنایه از صدای تبیره، برای مثال تبیره برآمد ز درگاه شاه / رده برکشیدند بر بارگاه (فردوسی - ۳/۱۸)
شبانه، خوراکی که از شب مانده باشد
فریب، فریب خوردگی در معامله، زیان، نقصان
فریب، بی خردی در خرید و فروش
لبنیه در فارسی: مونث لبنی شیری جیوی شیر دار، خشتک
مونث مبین روشن گشته آشکار شده مونث مبین
فرزندپنجم که پس ازنبیره قرار دارد
((تَ نِ))
فرهنگ فارسی معین
نوعی خوراک ساخته شده از گندم و شیر که آن را پخته به شکل گلوله در می آورند و خشک کرده برای زمستان نگه می دارند، ترخوانه
هر خوراک آبدار که نان در آن تر و تریت شود مانند آبگوشت و اشکنه، ترخوانه
دلیل و حجت
آب دهان، تازه و تر
بجای آوردن، پیدا کردن
جایی که لباس های خود را آنجا درمی آورند، رخت کن
دلیل و حجت واضح و آشکار، نود و هشتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۸ آیه، الانفکاف، البّریه، لم یکن، قیامت
آب دهان،
بافته شده، تنیده، تفته، تفنه، تنته، تنسته، تنه
بافته شده، تنیده، تفته، تفنه، تنته، تنسته، تنه