دهی است از دهستان لاشار در بخش بمپور، شهرستان ایرانشهر که در 62 هزارگزی جنوب بمپور و 8 هزارگزی خاور شوسۀ بمپور به چابهار قرار دارد. کوهستانی و گرمسیر و مالاریایی است و 50 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان لاشار در بخش بمپور، شهرستان ایرانشهر که در 62 هزارگزی جنوب بمپور و 8 هزارگزی خاور شوسۀ بمپور به چابهار قرار دارد. کوهستانی و گرمسیر و مالاریایی است و 50 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
کاه فروش. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (دهار) (آنندراج) (ناظم الاطباء). واین صیغه را اگر از مادۀ ’تبن’ فروشندۀ کاه و بر وزن فعال آرند منصرف بود و اگر بر وزن فعلان و از مادۀ ’تب ّ’ گیرند غیرمنصرف است... (از تاج العروس)
کاه فروش. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (دهار) (آنندراج) (ناظم الاطباء). واین صیغه را اگر از مادۀ ’تبن’ فروشندۀ کاه و بر وزن فعال آرند منصرف بود و اگر بر وزن فعلان و از مادۀ ’تَب ّ’ گیرند غیرمنصرف است... (از تاج العروس)
توبن نیز گفته اند. از قراء سوبخ در ناحیۀ خزاراز بلاد ماوراءالنهر از نواحی نسف. (از معجم البلدان ج 2 ص 358). مؤلف تاج العروس آرد: تبانه بر وزن شمامه قریه ایست به ماوراءالنهر. رجوع به تبانه شود
توبَن نیز گفته اند. از قراء سوبخ در ناحیۀ خزاراز بلاد ماوراءالنهر از نواحی نَسَف. (از معجم البلدان ج 2 ص 358). مؤلف تاج العروس آرد: تبانه بر وزن شمامه قریه ایست به ماوراءالنهر. رجوع به تبانه شود
دهی از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند. سکنۀ آن 490 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات و برنج و خرما و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند. سکنۀ آن 490 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات و برنج و خرما و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
از ’بین ’ بفتح اول قیاسی و بکسرشاذ است. واضح و آشکار شدن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). هویدا کردن. (دهار). پیدا و آشکار کردن. (ناظم الاطباء). روشن و هویدا شدن معانی و آشکار کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). بسیار واضح و آشکار کردن. بفتح تا هم صحیح است. (فرهنگ نظام) : بر سر منبر سخن گویند مر اوباش را از بهشت و خوردن و حوران همی تبیان کنند. ناصرخسرو. بشرح و تبیان حاجت نیایدم به بدی از آنکه من به بدی شرح شرح و تبیانم. سوزنی. ، و نوشته اند که گاهی بر نفس کلام هم اطلاق کرده میشود. (غیاث اللغات) (آنندراج)
از ’بَیَن َ’ بفتح اول قیاسی و بکسرشاذ است. واضح و آشکار شدن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). هویدا کردن. (دهار). پیدا و آشکار کردن. (ناظم الاطباء). روشن و هویدا شدن معانی و آشکار کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). بسیار واضح و آشکار کردن. بفتح تا هم صحیح است. (فرهنگ نظام) : بر سر منبر سخن گویند مر اوباش را از بهشت و خوردن و حوران همی تبیان کنند. ناصرخسرو. بشرح و تبیان حاجت نیایدم به بدی از آنکه من به بدی شرح شرح و تبیانم. سوزنی. ، و نوشته اند که گاهی بر نفس کلام هم اطلاق کرده میشود. (غیاث اللغات) (آنندراج)
جمع واژۀ تبّع این کلمه در مجمل التواریخ و القصص بجای تبابعه (ملوک یمن) آمده: و او تبع الاصغر و آخر همه تبعان بود. (مجمل التواریخ و القصص چ بهار ص 166). مرحوم بهار در سبک شناسی هم این جمع را استعمال کرده است: به امر معاویه اخبار و احادیث و اشعار ساختگی درباره قبایل عرب و نیاکان آنان مانند تبعان جعل شد. (سبک شناسی ج 1 ص 147). رجوع به تبابعه و تبّع شود
جَمعِ واژۀ تُبَّع این کلمه در مجمل التواریخ و القصص بجای تبابعه (ملوک یمن) آمده: و او تبع الاصغر و آخر همه تبعان بود. (مجمل التواریخ و القصص چ بهار ص 166). مرحوم بهار در سبک شناسی هم این جمع را استعمال کرده است: به امر معاویه اخبار و احادیث و اشعار ساختگی درباره قبایل عرب و نیاکان آنان مانند تبعان جعل شد. (سبک شناسی ج 1 ص 147). رجوع به تبابعه و تُبَّع شود
در لغت فرس اسدی چ پاول هورن ذیل کلمه تبوک آمده: ’طبقی باشد که بر مثال دفی بود چوبین و بقّالان دارند و گروهی تبکان گویند از مردم عامۀ طوس’. رجوع به لغت فرس اسدی چ اقبال ص 259 و رجوع به تبوک شود
در لغت فرس اسدی چ پاول هورن ذیل کلمه تبوک آمده: ’طبقی باشد که بر مثال دفی بود چوبین و بقّالان دارند و گروهی تبکان گویند از مردم عامۀ طوس’. رجوع به لغت فرس اسدی چ اقبال ص 259 و رجوع به تبوک شود
الفارسی. وی در کوفه از ابی عبده بن ابی السفر حدیث کرد و ابوبکر محمد بن ابراهیم بن المقری از وی روایت دارد. (انساب سمعانی ورق 103 الف) ابوالعباس التبان امام اهل ری به نشابور بود. (انساب سمعانی ورق 103 الف). رجوع به تبانیان و آل تبان و ابوالعباس تبانی شود
الفارسی. وی در کوفه از ابی عبده بن ابی السفر حدیث کرد و ابوبکر محمد بن ابراهیم بن المقری از وی روایت دارد. (انساب سمعانی ورق 103 الف) ابوالعباس التبان امام اهل ری به نشابور بود. (انساب سمعانی ورق 103 الف). رجوع به تبانیان و آل تبان و ابوالعباس تبانی شود