جدول جو
جدول جو

معنی تبلسم - جستجوی لغت در جدول جو

تبلسم
(اِ)
خاموش شدن از بیم. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، ناخوش داشتن روی کسی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). ناپسند نمودن روی خود را بکسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تبلسم
زبان بندی زبان بند شدن خامشی از بیم
تصویری از تبلسم
تصویر تبلسم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تبسم
تصویر تبسم
(دخترانه)
خنده بدون صدا، لبخند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تبسم
تصویر تبسم
لبخند زدن، آهسته خندیدن، لبخند
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
زشت کردن. (تاج المصادربیهقی) (زوزنی) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). زشت نمودن کار بر کسی. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) : لاتبلّم علیه امره ، ای لاتقبحه . (اقرب الموارد) ، سخت آرزومند شدن ناقه به فحل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گشن خواه شدن ناقه
لغت نامه دهخدا
(بَ سَ)
دارویی است که زخمها را بدان ضماد کنند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تبسم
تصویر تبسم
دندان سپید کردن، نیم خنده کردن، آهسته خندیدن بدون آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبسم
تصویر تبسم
((تَ بَ سُّ))
لبخند زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبسم
تصویر تبسم
لبخند
فرهنگ واژه فارسی سره
شکرخند، شکرخنده، لبخند، مبسم، نیم خند، لبخند زدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد