جدول جو
جدول جو

معنی تبعثق - جستجوی لغت در جدول جو

تبعثق
(اِ)
ریزان شدن آب از شکستگی کنارۀ حوض و خم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
شکافتن. (تاج المصادر بیهقی). شکافتن خیک و جز آن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (آنندراج). بعق زق الخمر تبعیقاً، شکافت خیک شراب را. (ناظم الاطباء) ، بعق الجمل، نحر کرد شتر را. (ناظم الاطباء). حدیث: یبعقون لقاحنا،ای ینحرون ابلنا و یسیلون دمأها. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نحر میکنند شتران ما را و میریزند خون آنها را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
تبعثر نفس، شوریدن دل. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
تبعق المزن، سخت فروریختن ابر باران را، تبعق در کلام، ناگاه بسخن درآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ناگاه فرود آمدن چیزی بر کسی. (صراح اللغه) (آنندراج) ، ریخته شدن آب. (زوزنی) ، دفع کردن شتران نشخوار خود را: تبعقت الابل بجرتها، دفع کرد آن را. (از منتهی الارب). دفع کردن شتران نشخوار خود را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ سِ)
برآمدن و روان شدن: تبعث منه الشعر و غیره، برآمد و روان شد. (منتهی الارب). برآمدن و روان شدن شعر و جز آن از وی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تبعثر
تصویر تبعثر
شوریدن دل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبعق
تصویر تبعق
باران تند، بناگاه سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبعث
تصویر تبعث
روان شدن
فرهنگ لغت هوشیار