دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بخشیدن چیزی. (از اقرب الموارد) ، از سبزی به زردی آمدن خوشه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مادۀ بعد شود، در بیت زیر از سوزنی بمعنی امتزاج و درآمیختن آمده است: به گه خلقت جود و به گه خلقت تو عنصر هر دو به تمزیج عناصر شد ضم. سوزنی. ، (اصطلاح نجوم) امتزاج کواکب با یکدیگر تا مزاج آنها یکی گردد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بخشیدن چیزی. (از اقرب الموارد) ، از سبزی به زردی آمدن خوشه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مادۀ بعد شود، در بیت زیر از سوزنی بمعنی امتزاج و درآمیختن آمده است: به گه خلقت جود و به گه خلقت تو عنصر هر دو به تمزیج عناصر شد ضم. سوزنی. ، (اصطلاح نجوم) امتزاج کواکب با یکدیگر تا مزاج آنها یکی گردد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
برج بنا نهادن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جامه ببرج بافتن. (تاج المصادر بیهقی) ، ظاهر ساختن مرد لیاقت خود را (ناظم الاطباء) ، ظاهر ساختن زن لباس خود را (ناظم الاطباء)
برج بنا نهادن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جامه ببرج بافتن. (تاج المصادر بیهقی) ، ظاهر ساختن مرد لیاقت خود را (ناظم الاطباء) ، ظاهر ساختن زن لباس خود را (ناظم الاطباء)