- تبریه
- بیزار کردن
معنی تبریه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شادباش، شاباش، خجسته، فرخنده
سرنوشتیان
استخوان سینه جناغ پروردن پروراندن، آداب و اخلاق را بکسی آموختن، پرورش یا تربیت بدنی. پرورش بدن بوسیله انواع ورزش. یا تعلیم و تربیت. آموزش و پرورش
باد دادن خرمن، باد دادن خاک
تر و تازه کردن
برهنه گرداندن برهنه کردن
کفانیدن
هم آوای تفعیل زشت دانی، زشت خوانی
بمعنی استعمال لفظی که آن دو معنی باشد، یکی نزدیک و دیگری دور و منظور معنی دور باشد
پاک گردانیدن کسی را از چیزی
مبارکباد گفتن، مبارکباد شاد باش هما یونخواهی، فروختن اشتر شتر فروشی شاد باش گفتن خجستگی خواستن، شاد باش تهنیت، جمع تبریکات
آراستگی، زیور بافت
سر را تراشیدن
نرم کردن زمین
پیدا و آشکار کردن چیزی، بیرون آوردن، و نام شهری است درآذربایجان
سرد کردن، خنک گردانیدن
فروتنی
فروتنی نمودن
برج بنا نهادن
تبر زد
ستایش گویان بگریستن بر وی
زبه جای گذاشتن، زنده بر جای گذاشتن گذاشتن بجا ماندن ماندن باقی گذاشتن
پیروی و تقلید و متابعت
دهل کوس طبل نقاره، خانه ای که در آن پلیدیها ریزند
نوعی دهل یا طبل، کنایه از صدای تبیره، برای مثال تبیره برآمد ز درگاه شاه / رده برکشیدند بر بارگاه (فردوسی - ۳/۱۸)
مبارک باد گفتن، شادباش گفتن
سرد و خنک کردن چیزی یا جایی، به ویژه دمای بدن
پوشانیدن و پنهان کردن حقیقت، امری را برخلاف حقیقت نشان دادن، حقیقت را نهفتن و طور دیگر وانمود کردن
کبریه در فارسی کوربا آشی که از کور کنند
شوره سر، پر پینه، ریزه پر