جدول جو
جدول جو

معنی تبرا - جستجوی لغت در جدول جو

تبرا
بیزاری از چیزی، بیزار کردن (مقابل تولی)
تصویری از تبرا
تصویر تبرا
فرهنگ لغت هوشیار
تبرا
بیزاری جستن و دوری کردن، در فقه مقابل تولا، در تشیع، دشمن شمردن دشمنان علی بن ابی طالب و فرزندانش
تصویری از تبرا
تصویر تبرا
فرهنگ فارسی عمید
تبرا
((تَ بَ رّ))
دوری کردن، بیزاری جستن، تبری
تصویری از تبرا
تصویر تبرا
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ستبرا
تصویر ستبرا
گندگی درشتی کلفتی، سفتی غلضت، فربهی چاقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستبرا
تصویر ستبرا
ضخامت، ستبری، کلفتی، گندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تارا
تصویر تارا
(دخترانه)
ستاره، ستاره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کبرا
تصویر کبرا
(دخترانه)
کبری، بزرگ، کبیر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تبار
تصویر تبار
آل، نسب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جبرا
تصویر جبرا
به زور، به ستم، به ناچار، به زور به ناچاری ستمگرانه ستهمک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبرا
تصویر خبرا
جمع خبیر، آزمودگان آگاهان جمع خبیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تارا
تصویر تارا
ستاره کوکب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبار
تصویر تبار
دودمان و خویشاوندان و بمعنای هلاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبری
تصویر تبری
بیزاری، دوری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
کیسه برزگ، کیسه ای که مسافران و شکارچیان لوازم کار و توشه خود را در آن گذارند، کیسه ای که دارای بند است و در آن کاه و جو ریزند و بگردن چارپایان بندند تا از آن بخورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبرو
تصویر تبرو
بیزار شدن از چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبرم
تصویر تبرم
ملول گردیدن، مانده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
فرخنده گرفتن، مبارک شمردن فرخندگی همایونی پاره فرخنده دانستن -1 همایون داشتن خجسته داشتن مبارک شمردن، برکت یافتن برکت داشتن، خجستگی میمنت، خجسته، جمع تبرکات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبرع
تصویر تبرع
عطا کردن، بدون چشم داشت عوضی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبرض
تصویر تبرض
باندک معیشت روزگار گذرانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبرز
تصویر تبرز
نمایان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبرر
تصویر تبرر
فرمانبرداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبرج
تصویر تبرج
نشان دادن زن زینت و زیبائی خود را به مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبرء
تصویر تبرء
بیزار شدن، بیزاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبرز
تصویر تبرز
نمایان شدن، برتری یافتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبرج
تصویر تبرج
خود را آراستن، خودآرایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غبرا
تصویر غبرا
غبارآلود، در علم نجوم زمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبرم
تصویر تبرم
ملول شدن، دلتنگ شدن، به ستوه آمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبرا
تصویر مبرا
کسی که پاک از تهمت است، تبرئه شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبری
تصویر تبری
طبری، از مردم طبرستان، طبرستانی، مازندرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبار
تصویر تبار
اصل و نسب، نژاد، خاندان، دودمان، برای مثال چو اندر تبارش بزرگی نبود / نیارست نام بزرگان شنود (فردوسی - لغت نامه - تبار)
هلاک، دمار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبرک
تصویر تبرک
برکت یافتن، شگون، میمنت، هر چیز بابرکت و باشگون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبرع
تصویر تبرع
نیکویی کردن محض رضای خدا، کاری برای ثواب انجام دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبرا
تصویر کبرا
بزرگ، مقابل صغری، در علم منطق قضیۀ بزرگ یا قضیۀ دوم
فرهنگ فارسی عمید
مونث اغبر. توضیح در فارسی بدون توجه به تذکیر و تانیث استعمال شود قس حضرا حمرا علیا: باد سر خضرا ز شادی نیکخواهان ترا تا ز غم روی بداندیشان تو غبرا شود. (قطران. دیوان 73) به قیاس بایستی که اخضر و اغبر گفته شود نه خضرا و غبرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبرا
تصویر کبرا
فرانسوی کفچه مار از خزندگان مار عینکی، جمع کبیر بزرگان: (قربت ملوک... و کبرالله بواسطه اشعار دلفریب است)
فرهنگ لغت هوشیار