جدول جو
جدول جو

معنی تبحلس - جستجوی لغت در جدول جو

تبحلس
(اِ تِ)
فراغت. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) : جاء یتبحلس، ای فارغاً لا شی ٔ معه. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط) ، آمد در حالی که فارغ بود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
ناگاه رسیدن کسی از جایی بی هیچ چیز. (اقرب الموارد) (قطرالمحیط) (منتهی الارب) (آنندراج). ناگاه رفتن کسی ازجایی بدون آنکه با او چیزی باشد. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
طواف کردن و گرد برآمدن، مقیم شدن به مکانی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (قطر المحیط) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تحلس
تصویر تحلس
ماندن، رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار