جدول جو
جدول جو

معنی تبثاق - جستجوی لغت در جدول جو

تبثاق
(اِ تِ)
درانیدن سیل کنارۀ نهر را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شکستن کنارۀ نهر تا آب از آن منشعب شود و به اطراف پراکنده شود. (از قطر المحیط) ، زوداشک گردیدن چشم. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ تِ)
پاره کردن چیزی را. (از اقرب الموارد). درانیدن کنارۀ نهر. (از قطر المحیط) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
بسیارآب و تیزرو گردیدن جوی. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تپق
فرهنگ گویش مازندرانی