جدول جو
جدول جو

معنی تبت - جستجوی لغت در جدول جو

تبت
کرک
تصویری از تبت
تصویر تبت
فرهنگ لغت هوشیار
تبت
سورۀ صد و یازدهم قرآن مشتمل بر پنج آیه و لعن بر ابولهب و زنش که پیغمبر اسلام را آزردند، لهب
تصویری از تبت
تصویر تبت
فرهنگ فارسی عمید
تبت
کرک، پشم یا پر بسیار نرم با پرز های نرم و لطیفی که از بن مو های بز می روید و آن ها را با شانه می گیرند و پس از ریسیدن در بافتن پارچه های کرکی به کار می برند و از آن شال و پارچه های لطیف می بافند، گلغر، پت، تبد، بزشم، بزوشم، بزوش، تفتیک
تصویری از تبت
تصویر تبت
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تبتل
تصویر تبتل
بریده گردیدن، مطلق بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبتل
تصویر تبتل
از دنیا بریدن و به خدا پیوستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبتل
تصویر تبتل
((تَ بَ تُّ))
از دنیا بریدن و به خدا پیوستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رتبت
تصویر رتبت
رتبه، پایه، منزلت، مقام، جایگاه، پایگاه، مکانت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تست
تصویر تست
آزمایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثبت
تصویر ثبت
پایستگی، نگارش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تربت
تصویر تربت
خاک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحت
تصویر تحت
زیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابت
تصویر ابت
گرمای سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخت
تصویر تخت
اریکه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سبت
تصویر سبت
استراحت، آسایش، فرو خفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثبت
تصویر ثبت
استواری، پایداری، حجت، دلیل، برهان، بنیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جبت
تصویر جبت
هر چه غیر باریتعالی که آنرا پرستش نمایند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخت
تصویر تخت
محل جلوس پادشاه در هنگام سلام، سریر، اریکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحت
تصویر تحت
زیر، پائین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربت
تصویر تربت
خاک، مزار
فرهنگ لغت هوشیار
ظرف فلزی بزرگ و پهن و اندکی گرد که در آن لباس و غیره شویند. یا تشت کسی از بام افتادن، رسوا شدن او آشکار گشتن راز وی
فرهنگ لغت هوشیار
کلمه ای است انگلیسی که در زبان فارسی متداول شده و بمعنی امتحان و آزمایش است و در مورد استعدادهای طبیعی و اکتسابی افراد بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفت
تصویر تفت
با حرارت، گرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلبت
تصویر تلبت
درنگیدن
فرهنگ لغت هوشیار
به پایان رسید پایان یافت پایان (فعل) بپایان رسید تمام شد (در آخر کتابها و رساله ها نوشته شود)، یا از بای بسم الله تاتای تمت
فرهنگ لغت هوشیار
لاروس آن را سریانی معرب می داند توت بن درختی از تیره گزنه ها که خود دسته ای جداگانه را تشکیل میدهد. گلهایش منفرد الجنس است که گاهی برروی یک پایه هم گلهای نر موجود است و هم گلهای ماده و زمانی گلهای نر و ماده برروی دو پایه قرار دارند. گل آذینش سنبله یی و میوه آن بصورت شفتهای کوچک مرکبی است که پهلوی هم قرار گیرند، میوه درخت مذکور. یا توت سیاه. گونه ای توت که میوه اش قرمزتیره مایل بسیاه است و کاملاشبیه شاه توت است ولی بر خلاف آن میوه اش شیرین و تا حدی لزج است. شاخه های جوان این درخت مانند شاخه های بید مجنون بسوی زمین برمیگردد و شکل چتر زیبایی می یابد توت مجنون. یا توت فرنگی. یا توت مجنون
فرهنگ لغت هوشیار
دست کشیدن از گناه باز گشتن بطریق حقپشیمان شدن از گناه، بازگشت از گناه پشیمانی. یا توبه نصوح. توبه راست توبه ای که باز رجوع نکند برآنچه از آن توبه کرده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابت
تصویر تابت
برافروختگی اخگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبب
تصویر تبب
هلاکی، مرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبست
تصویر تبست
ضایع، فاسد
فرهنگ لغت هوشیار
آلتی است از فولاد که با آن چوب درخت را می شکنند، شکستن، هلاک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبد
تصویر تبد
کرک
فرهنگ لغت هوشیار
ایستایی ایستا ماندن، درنگیدن پا برجا بودن، آهستگی کردن درنگ کردن، پایداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبن
تصویر تبن
شوره زار و زمین بی گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبل
تصویر تبل
دشمنی، کینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبعت
تصویر تبعت
عاقبت بد
فرهنگ لغت هوشیار