- تبانی
- ساخت و پاخت، سازش
معنی تبانی - جستجوی لغت در جدول جو
- تبانی
- با یکدیگر قراری نهادن، نهانی پیمان بستن
- تبانی
- با هم سازش کردن و هم دست شدن برای اقدام به امری
- تبانی ((تَ))
- با یکدیگر هم دست شدن برای انجام کاری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ضایعه، فساد
مرد خدا شناس و عابد و عارف خدائی، یزدانی، ایزدی، منسوب برب
جمع زبنی، گردنکشان نافرمانان، دوزخبانان
بهم نزدیک شدن
نیست گرداندن یکدیگر هم نابودی، یکدیگر را نابود کردن هم را نیست کردن، با هم نیست شدن
بی نیازی از هم
مانده و سست گردیدن
بهم تهنیت گفتن
درخشانی تلا لو، لغزندگی نسویی
جدا شدن از یکدیگر
فساد، خراب بودن و با یکدیگر فخر نمودن
آزمودن
به دروغ گریه کردن
باقی ماندن
ظلم و ستم کردن، عصیان کردن
با هم معاوضه، تعارض
بادیه نشین گردیدن
جسمانی، مربوط به جسم
یکدیگر را نابود کردن
جدایی، تفاوت، مخالف هم بودن، تضاد
گریۀ دروغی کردن، خود را به گریه زدن
سست شدن، سستی کردن، کوتاهی کردن در کاری
مبناها، پایه ها، بنیان ها، جمع واژۀ مبنا
بناها، عمارت ها، ساختمان ها، بن ها، پایه ها، اساس ها، ساختن ها، جمع واژۀ بنا
بناها، عمارت ها، ساختمان ها، بن ها، پایه ها، اساس ها، ساختن ها، جمع واژۀ بنا
ویژگی مطلبی که با زبان گفته شود، شفاهی
زبانیه، مالک دوزخ، دوزخبان،برای مثال پس بفرمود تا زبانی زشت / سوی دوزخ دواندش ز بهشت (نظامی۴ - ۷۲۲)
زبانیه، مالک دوزخ، دوزخبان،
پارسی تازی گشته کپانی ترازو دار
عمارتها و بناها و اساسها و شالوده ها
جدا شدن از یکدیگر، اختلاف داشتن، تفاوت
فساد، نابودی