- تاکیل
- به خوردن دادن خورانیدن، داو خواهی (داو دعوی)
معنی تاکیل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برپا، ساختن، برپایی، پدیدآوری
پافشاری
تاشه بخشیدن، بر پا کردن شکل و صورت دادن بچیزی درست کردن بپا کردن برپای کردن ساختن،جمع تشکیلات
عقوبت کردن، سرکوب کردن
وکیل کردن
گوش تیز کردن
تاکید پیمان و زین بستن و استوار کردن آنها استواراندن پا فشردن، واژ افزایی آوردن واژه ای که آرشی برابر آرش واژه پیشین داشته باشد، سفارش استوار کردن سخت کردن، کلام سابق را با دلیل و ابرام ثابت کردن، استواری، الزام اثبات، بر دو قسم است: الف - تقریر چیزی بطور ثابت در ذهن مخاطل. ب - لفظی است که بر تقریر دلالت کند، مقابل تاسیس، جمع تاکیدات
اصیلی کردن، استوار کردن
تیز کردن سر چیزی، دراز کردن چیزی
فرمان دادن، مهلت دادن مولش دادن مولشاندن (مولش مهلت)، درمان کردن، نپذیرفتن مهلت دادن زمان دادن مقابل تعجیل
ده یک (زکوه) دادن، گردآوری داراک دارا گشتن، استوار کردن با اصل و استوار کردن با بنیاد کردن
سزاوار کردن، مرحبا گفتن زن دادن، سزاواری ارزانی داشتن سزاوار شمردن سزاوار کردن
بازگشت کردن از چیزی آغاز یابی ناب یابی کاوش و پژوهش برای رسیدن به آغاز یا ناب نهاده یا اندیشه ای، سفر نگیدن (سفرنگ تفسیر) باز گردانیدن بازگشت دادن، تفسیر کردن بیان کردن، شرح و بیان کلمه یا کلام بطوری که غیر از ظاهر آن باشد تعبیر، جمع تاویلات
ببوسیدن، امید داشتن امید داشتن، آرزومند کردن به امید افکندن آرزو دادن آرزومند کردن بامید افکندن بیوسیدن،جمع تامیلات
در آمیختن
مهلت دادن، مدت معین کردن
امیدوار ساختن، آرزومند کردن
برگردانیدن، پست کردن، عقوبت کردن، سرکوب کردن و مایۀ عبرت دیگران ساختن
چیزی را شکل و صورت دادن، درست کردن، ساختن، سازمان دادن
استوار کردن، محکم کردن، عهد یا کلام خود را استوارتر کردن
گردانیدن کلام و برخلاف ظاهر معنی کردن آن، تعبیر و تفسیر خواب، توجیه
وکیل گرفتن، کسی را از طرف خود وکیل ساختن و کاری را به عهدۀ او گذاشتن
Emphasis
Formation
акцент
формирование
Betonung
Bildung
наголос
формування
nacisk