جدول جو
جدول جو

معنی تاکس - جستجوی لغت در جدول جو

تاکس
فرانسوی نهاده بها نرخ انگلیسی ساو (مالیات) قیمت نرخ نرخ ثابت هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تاکس
قیمت ثابت که از طرف دولت برای چیزی معین شود، نرخ
تصویری از تاکس
تصویر تاکس
فرهنگ فارسی عمید
تاکس
((کْ))
نرخ، قیمت ثابت هر چیز
تصویری از تاکس
تصویر تاکس
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

فرنسوی فرابر اتومبیل کرایه یی که مسافران رادر داخل شهر از نقطه ای بنقطه دیگر برد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاکسی
تصویر تاکسی
اتومبیل کرایه ای که مسافران را در داخل شهر از نقطه ای به نقطه دیگر برد
تاکسیمتر: دستگاهی که در تاکسی نصب می شود برای نشان دادن مقدار مسافت پیموده شده تا براساس آن نرخ کرایه مسافر تعیین شود
تاکسی تلفنی: نوعی تاکسی که به وسیله تلفن آن را فرامی
فرهنگ فارسی معین
اتومبیل کرایه ای که در داخل شهر کار می کند و مردم را از محلی به محل دیگر می برد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاکس
تصویر فاکس
دورنگار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناکس
تصویر ناکس
اوباش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعکس
تصویر تعکس
مارخویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلکس
تصویر تلکس
دستگاه ماشین نویسی بمسافت دور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالس
تصویر تالس
دردمندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاکل
تصویر تاکل
خوردگی، درخشندگی
فرهنگ لغت هوشیار
استوار شدن، استحکام استواری بی برگشت استوار شدن محکم گشتن، استواری استحکام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاعس
تصویر تاعس
هلاک شونده، دور شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابس
تصویر تابس
دیگرگون شدن، نرم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تارس
تصویر تارس
مرد با سپر سپر دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تایس
تصویر تایس
خوار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانس
تصویر تانس
انس گرفتن، خو گرفتن خو گیری رامش انس گرفتن خوی گرفتن مقابل توحش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناکس
تصویر ناکس
سرافکنده، نگونسار، سرنگون، خمیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاکد
تصویر تاکد
استوار گشتن چیزی یا امری، محکم شدن، استوار شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناکس
تصویر ناکس
نااهل، نالایق، پست و فرومایه، بی سر و پا، بدسرشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاکس
تصویر عاکس
باز تابا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناکس
تصویر ناکس
فرومایه، خسیس، پست، خوار
فرهنگ لغت هوشیار
ماده سیاهی که با آن کفشها را واکس زنند و آنها را جلا دهند و مطابق رنگ چرم گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باکس
تصویر باکس
جعبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تارس
تصویر تارس
((رِ))
مرد با سپر، سپردار
فرهنگ فارسی معین
((تِ لِ))
دستگاه ارتباطی برای ارسال و دریافت پیام که با گرفتن شماره مخاطب دستگاه تله تایپ آن به کار می افتد و پیام را ثبت می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاکس
تصویر فاکس
فکس، دورنگار (واژه فرهنگستان)، دستگاهی برای مخابره تصویر نامه و اسناد و آن چه روی کاغذ آمده باشد، دورنویس، نمابر، پست تصویری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناکس
تصویر ناکس
((کِ یا کَ))
فرومایه، پست، ناجوانمرد
فرهنگ فارسی معین
ماده چربی که رنگ های مختلف دارد و رویه کفش را با آن تمیز و براق کنند
فرهنگ فارسی معین
مادۀ روغنی مرکب از دوده و چربی و سولفات گوگرد که برای سیاه کردن کفش های چرمی به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلکس
تصویر تلکس
دستگاهی مخابراتی با قابلیت ارسال و دریافت پیام به صورت چاپ شده، پیام چاپ شده ای که به وسیلۀ این دستگاه ارسال یا دریافت می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکس
تصویر تکس
استخوان و تخم انگور هسته انگور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاک
تصویر تاک
درخت انگور درخت انگور مو: (تاک رز بینی شده دینار گون پرنیان سبز او زنگار گون) (رودکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاس
تصویر تاس
سر بی مو و بمعنای اضطراب و بی تابی
فرهنگ لغت هوشیار