جدول جو
جدول جو

معنی تاپ - جستجوی لغت در جدول جو

تاپ
اسم صوت، صدای افتادن چیزی بر جائی، بلوز بدون آستین و دکولته زنانه
فرهنگ لغت هوشیار
تاپ
صدایی که از برخورد چیزی سنگین به جایی برمی خیزد
تاپ تاپ: صدایی که از کوبیدن دست به چیزی میان تهی برخیزد
تصویری از تاپ
تصویر تاپ
فرهنگ فارسی عمید
تاپ
عالی، برتر
تصویری از تاپ
تصویر تاپ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاپه
تصویر تاپه
سرگین گاو تپه تاپال تپاله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاپو
تصویر تاپو
ظرفی از گل چون خمره که در آن آرد و گندم ذخیره کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاپو
تصویر تاپو
ظرف سفالی بزرگ که در آن غله یا آرد بریزند، خمره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاپو
تصویر تاپو
خمره سفالی بزرگ که در آن آرد و گندم ذخیره کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاژ
تصویر تاژ
(دخترانه و پسرانه)
لطیف، نازک، نام پسرفرواک برادر هوشنگ پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تیپ
تصویر تیپ
چهرمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پاپ
تصویر پاپ
رئیس روحانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تار
تصویر تار
شبکه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تاب
تصویر تاب
طاقت، تحمل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چاپ
تصویر چاپ
طبع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تاو
تصویر تاو
طاقت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تال
تصویر تال
طبق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تاغ
تصویر تاغ
آق خزک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تاژ
تصویر تاژ
آلاچق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تیپ
تصویر تیپ
نمونه بارز یکدسته، دسته، گروه، نوع، جنس، صنف
فرهنگ لغت هوشیار
طبع، عملی است که به واسطه آن میتوان از روی یک نوشته چند نسخه شبیه به آن تهیه کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترپ
تصویر ترپ
قراقروت
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از آلات جنگ است که برای تیز اندازی از مسافت دور بکار میرود که دارای لوله بزرگ و بلند است و بمعنی توپ پلاستیکی که بچه ها با آن بازی میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تام
تصویر تام
کم و بغایت اندک تمام، درست، کامل
فرهنگ لغت هوشیار
هندی تبیرک تبیره کوچک دو پیاله مانند کوچک که هنگام پایکوبی برهم زنند و باآوای آن آهنگ سرود را نگاه دارند طبق فلزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاک
تصویر تاک
درخت انگور درخت انگور مو: (تاک رز بینی شده دینار گون پرنیان سبز او زنگار گون) (رودکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تاغ از گیاهان واژه پارسی است دارم اسپی کش استخوان در پوست - هست چون در جوال هیزم تاغ (کمال اسماعیل) درختچه ای از تیره اسفناجیان دارای برگهای مثلثی شکل و گلهای خوشه یی که در حدود 10 گونه از آن در ایران و دیگر ممالک آسیا و آفریفا و اروپا شناخته شده، بداغ، زیتون تلخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاش
تصویر تاش
دوست، صاحب، یار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاخ
تصویر تاخ
بی اشتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاج
تصویر تاج
کلاه جواهر نشان که سلاطین بر سر میگذارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاب
تصویر تاب
توانائی، طاقت، قوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاس
تصویر تاس
سر بی مو و بمعنای اضطراب و بی تابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاژ
تصویر تاژ
خیمه، چادر، سایبان و بمعنی لطیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاز
تصویر تاز
تاختن، تازنده
فرهنگ لغت هوشیار
بمعنی تیره و تار و نیز بمعنی یکی از آلات موسیقی و نیز رشته پنبه عنکبوت را هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تال
تصویر تال
تار، تاریک، تیره
تالاب
طبق فلزی، نوعی زنگ پیاله مانند که رقاصان بر سر دو انگشت می بندند و هنگام رقص بر هم می زنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاژ
تصویر تاژ
خیمه، چادر، برای مثال خسرو غازی آهنگ بخارا دارد / زده از غزنین تا جیحون تاژ و خرگاه (بهرامی - شاعران بی دیوان - ۴۱۱)
نازک، ظریف، لطیف
فرهنگ فارسی عمید