جدول جو
جدول جو

معنی تأطر - جستجوی لغت در جدول جو

تأطر
(اِ عَ)
ملازم شدن زن خانه را. (تاج المصادر بیهقی). خانه نشین شدن زن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ناکدخدا ماندن زن در خانه پدر و مادر خودتا مدتی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تأطر زن، اقامت کردن وی در خانه خود. (از قطر المحیط) ، خود را در بند داشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تأطر مرد در مکان، زندانی شدن وی در آن. (از قطر المحیط) ، به دودرآمدن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). خم گردیدن نیزه و کج شدن آن. (منتهی الارب) (از قطر المحیط) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تأطر نیزه در پشت آنان، خم شدن و کج شدن آن. (از اقرب الموارد) ، تأطر چیز، کجی و اعوجاج آن. (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ ءَطْ طِ)
کج و خمیده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تأطر شود
لغت نامه دهخدا
(اِضْ)
بر اثر رفتن. (منتهی الارب). پس چیزی رفتن. (آنندراج) ، پذیرفتن اثر چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قبول اثر کردن. (ناظم الاطباء). نشان ماندن در چیزی. (آنندراج). رجوع به تأثیر شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
گشن پذیرفتن خرما. (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج) (از منتهی الارب) (زوزنی) (از اقرب الموارد) : تأبر النخل، پذیرفت خرمابن بار رایعنی گشن و اصلاح را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ رِ)
یکدیگر را فرمودن. (تاج المصادر بیهقی). تسلط و تحکم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : تأمر القوم، حکم کرد بعض آن مر بعض را. (منتهی الارب). امیری کردن. (زوزنی) ، مشورت کردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ خِ)
اکره کندن. (منتهی الارب) (آنندراج). یعنی گود کندن. (آنندراج). گوها بزمین فروبردن درخت نشاندن را. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی). گودال کندن و گود کردن زمین برای نشانیدن درخت. (ناظم الاطباء). تأکر زمین، حفره کندن آن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(اِ قَ)
مایل گردانیدن و خم دادن چیزی. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، پی پیچیدن بر سوفار تیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ فَ)
تأجم. سخت خشم گرفتن. (تاج المصادر بیهقی) (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). تأطم مرد، تأجم و خشم وی. (قطر المحیط) ، تأطم سیل، بلند گردیدن موجهای سیل و خوردن بعض آن مر بعض دیگر را. (از منتهی الارب) (از قطر المحیط) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). برآمدن امواج سیل. (از اقرب الموارد) ، تأطم شب، سخت شدن تاریکی شب. (از منتهی الارب) (از قطر المحیط) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، تأطم گربه، آواز کردن گربه در خواب. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). خرخر کردن گربه در خواب. (از قطر المحیط) ، خاموش ماندن و آنچه در دل دارند ظاهر نکردن. (از قطر المحیط) (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، تأطم آتش، برآمدن زبانۀ آن، تأطم بر کسی، تجاوز در خشم. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ مِءْ)
بهانه کردن، درنگ کردن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (از قطر المحیط) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ازار پوشیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (از قطر المحیط) (دهار) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بعض گیاه بعض دیگررا تقویت کردن و بهم پیچیدن و سخت شدن:
تأزر فیه النبت حتی تخایلت
رباه و حتی ماتری الشاء نوّما.
(اقرب الموارد).
، دراز شدن و قوی گردیدن گیاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
واپس شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از ترجمان علامۀ جرجانی). پس ماندن. (منتهی الارب) (آنندراج) (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء). آخر افتادن. (فرهنگ نظام). ضد تقدم و متأخر ضد متقدم باشد، درنگ کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ طِ)
بانگ برزدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تاطر
تصویر تاطر
خانه نشینی زن ترشیدن دختر در خانه زای آوران (والدین) دختر ماندگی
فرهنگ لغت هوشیار