درنگ کننده و پس ماننده. (آنندراج). سپس مانده و درنگ کرده. مأخوذ از تازی، عقب مانده و سپس مانده. (ناظم الاطباء) ، آن که سپس همه دست از کار می کشد و از همه عقب می افتد، آخر و پسین. (ناظم الاطباء) : و پیشینگان زراوند طویل کرده اند و متأخران زراوند گرد می کنند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و رجوع به تأخر شود
درنگ کننده و پس ماننده. (آنندراج). سپس مانده و درنگ کرده. مأخوذ از تازی، عقب مانده و سپس مانده. (ناظم الاطباء) ، آن که سپس همه دست از کار می کشد و از همه عقب می افتد، آخر و پسین. (ناظم الاطباء) : و پیشینگان زراوند طویل کرده اند و متأخران زراوند گرد می کنند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و رجوع به تأخر شود
جمع واژۀ متأخر. بازپسینان. مقابل متقدمین و پیشینیان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مردمان واپسین. ضد متقدمین که مردمان پیشین باشد، لسان متأخرین، زبان مردمان واپسین. (ناظم الاطباء). متأخران. و رجوع به مادۀ قبل شود
جَمعِ واژۀ متأخر. بازپسینان. مقابل متقدمین و پیشینیان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مردمان واپسین. ضد متقدمین که مردمان پیشین باشد، لسان متأخرین، زبان مردمان واپسین. (ناظم الاطباء). متأخران. و رجوع به مادۀ قبل شود
واپس افکندن. (تاج المصادر بیهقی) (از دهار). سپس گذاشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). واپس گذاشتن. (آنندراج) (فرهنگ نظام). واپس بردن. (آنندراج). تعقیب و تعویق. (فرهنگ نظام). با لفظ کردن و آوردن مستعمل است. (آنندراج). با لفظ انداختن و کردن و شدن مصدر مرکب آید، این لفظ در عربی مصدر است اما در فارسی هم مصدر استعمال شود و هم اسم جامد. (از فرهنگ نظام) : و در آن تقدیم و تأخیر صورت نبندد. (کلیله و دمنه). وعده تأخیر به سرنامده لعبتی از پرده به درنامده. نظامی. گر جان طلبد حبیب عشاق نه صبر روا بود نه تأخیر. سعدی. - امثال: در تأخیر آفتها است، فی التأخیر آفات: روزبازار جوانی چند روزی بیش نیست نقد را باش ای پسر کآفت بود تأخیر را. سعدی. بفتراک ار همی بندی خدا را زود صیدم کن که آفتهاست در تأخیر و طالب را زیان دارد. حافظ (ازامثال و حکم). ، دفعالوقت، ممانعت. (ناظم الاطباء) ، سپس ماندن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، درنگی و دیری. توقف. عقب انداختگی ودیرکردگی و عقب ماندگی. (ناظم الاطباء). - بلاتأخیر، بدون درنگ و بسرعت. (ناظم الاطباء)
واپس افکندن. (تاج المصادر بیهقی) (از دهار). سپس گذاشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). واپس گذاشتن. (آنندراج) (فرهنگ نظام). واپس بردن. (آنندراج). تعقیب و تعویق. (فرهنگ نظام). با لفظ کردن و آوردن مستعمل است. (آنندراج). با لفظ انداختن و کردن و شدن مصدر مرکب آید، این لفظ در عربی مصدر است اما در فارسی هم مصدر استعمال شود و هم اسم جامد. (از فرهنگ نظام) : و در آن تقدیم و تأخیر صورت نبندد. (کلیله و دمنه). وعده تأخیر به سرنامده لعبتی از پرده به درنامده. نظامی. گر جان طلبد حبیب عشاق نه صبر روا بود نه تأخیر. سعدی. - امثال: در تأخیر آفتها است، فی التأخیر آفات: روزبازار جوانی چند روزی بیش نیست نقد را باش ای پسر کآفت بود تأخیر را. سعدی. بفتراک ار همی بندی خدا را زود صیدم کن که آفتهاست در تأخیر و طالب را زیان دارد. حافظ (ازامثال و حکم). ، دفعالوقت، ممانعت. (ناظم الاطباء) ، سپس ماندن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، درنگی و دیری. توقف. عقب انداختگی ودیرکردگی و عقب ماندگی. (ناظم الاطباء). - بلاتأخیر، بدون درنگ و بسرعت. (ناظم الاطباء)
ازار پوشیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (از قطر المحیط) (دهار) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بعض گیاه بعض دیگررا تقویت کردن و بهم پیچیدن و سخت شدن: تأزر فیه النبت حتی تخایلت رباه و حتی ماتری الشاء نوّما. (اقرب الموارد). ، دراز شدن و قوی گردیدن گیاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
ازار پوشیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (از قطر المحیط) (دهار) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بعض گیاه بعض دیگررا تقویت کردن و بهم پیچیدن و سخت شدن: تأزر فیه النبت حتی تخایلت رباه و حتی ماتری الشاءُ نوّما. (اقرب الموارد). ، دراز شدن و قوی گردیدن گیاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
ملازم شدن زن خانه را. (تاج المصادر بیهقی). خانه نشین شدن زن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ناکدخدا ماندن زن در خانه پدر و مادر خودتا مدتی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تأطر زن، اقامت کردن وی در خانه خود. (از قطر المحیط) ، خود را در بند داشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تأطر مرد در مکان، زندانی شدن وی در آن. (از قطر المحیط) ، به دودرآمدن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). خم گردیدن نیزه و کج شدن آن. (منتهی الارب) (از قطر المحیط) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تأطر نیزه در پشت آنان، خم شدن و کج شدن آن. (از اقرب الموارد) ، تأطر چیز، کجی و اعوجاج آن. (از قطر المحیط)
ملازم شدن زن خانه را. (تاج المصادر بیهقی). خانه نشین شدن زن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ناکدخدا ماندن زن در خانه پدر و مادر خودتا مدتی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تأطر زن، اقامت کردن وی در خانه خود. (از قطر المحیط) ، خود را در بند داشتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تأطر مرد در مکان، زندانی شدن وی در آن. (از قطر المحیط) ، به دودرآمدن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). خم گردیدن نیزه و کج شدن آن. (منتهی الارب) (از قطر المحیط) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تأطر نیزه در پشت آنان، خم شدن و کج شدن آن. (از اقرب الموارد) ، تأطر چیز، کجی و اعوجاج آن. (از قطر المحیط)
یکدیگر را فرمودن. (تاج المصادر بیهقی). تسلط و تحکم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : تأمر القوم، حکم کرد بعض آن مر بعض را. (منتهی الارب). امیری کردن. (زوزنی) ، مشورت کردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
یکدیگر را فرمودن. (تاج المصادر بیهقی). تسلط و تحکم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : تأمر القوم، حکم کرد بعض آن مر بعض را. (منتهی الارب). امیری کردن. (زوزنی) ، مشورت کردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
بر اثر رفتن. (منتهی الارب). پس چیزی رفتن. (آنندراج) ، پذیرفتن اثر چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قبول اثر کردن. (ناظم الاطباء). نشان ماندن در چیزی. (آنندراج). رجوع به تأثیر شود
بر اثر رفتن. (منتهی الارب). پس چیزی رفتن. (آنندراج) ، پذیرفتن اثر چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قبول اثر کردن. (ناظم الاطباء). نشان ماندن در چیزی. (آنندراج). رجوع به تأثیر شود
نعت فاعلی از مصدر استیخار. مقابل مستقدم. (اقرب الموارد). متأخر. (منتهی الارب). درنگ کننده و سپس ماننده. (آنندراج). آنکه پس میماند و دیری کننده و درنگ کننده. (ناظم الاطباء). تأخیرکرده. بازپس افتاده. پس افتاده. رجوع به استئخار و استیخار شود
نعت فاعلی از مصدر استیخار. مقابل مستقدم. (اقرب الموارد). متأخر. (منتهی الارب). درنگ کننده و سپس ماننده. (آنندراج). آنکه پس میماند و دیری کننده و درنگ کننده. (ناظم الاطباء). تأخیرکرده. بازپس افتاده. پس افتاده. رجوع به استئخار و استیخار شود