جدول جو
جدول جو

معنی تأبض - جستجوی لغت در جدول جو

تأبض(اِ)
درکشیده شدن رگی که آنرا نساء گویند، تأبض شتر، بستن شتر به ریاض (لازم و متعدی است). (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
چیزی در زیر بغل گرفتن. (تاج المصادر بیهقی) (فرهنگ دهار) (از اقرب الموارد) (زوزنی). در کنار گرفتن. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). در بغل گرفتن. (ناظم الاطباء). بزیر کش گرفتن، ردا بزیر دست راست درآوردن و بر دوش چپ افکندن. (تاج المصادر بیهقی) (ازاقرب الموارد). درآوردن چادر زیر دست راست و انداختن آن بر دوش چپ، و به این معنی در عبادات کتب فقه مذکور است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). درآوردن چادر، ردا و جز آن از زیر دست راست و افکندن آن بر دوش چپ چون یونانیان و رومیان و هندوان و عرب
لغت نامه دهخدا
(اِ طِ)
متصدی و متعرض کسی شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، لازم گرفتن زمین را، درنگی کردن، آنقدر مالیدن گیاه که ممکن شودبریدن آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
تعجب نمودن، فرحناک شدن. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ مِءْ)
برافروختگی. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) : تاءبّت الجمر، برافروخت اخگر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ مِءْ)
تاءبﱡل ابدال آن است. (نشوء اللغه ص 34). وحشت و نفرت نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، خالی شدن خانه از مردم و الفت گرفتن وحوش بدان. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ظاهر شدن کلف بر روی. (از اقرب الموارد). ظاهر شدن جوشهای مانند دانۀ کنجد بر روی. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، دراز شدن بی زنی مرد. (ازاقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). کم شدن حاجت او بزنان. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، همیشگی شدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
گشن پذیرفتن خرما. (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج) (از منتهی الارب) (زوزنی) (از اقرب الموارد) : تأبر النخل، پذیرفت خرمابن بار رایعنی گشن و اصلاح را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
تغیر. (از اقرب الموارد). دیگرگون شدن. (منتهی الارب). بگردیدن. (تاج المصادر بیهقی) : تأبس تأبساً، متغیر گردید. (ناظم الاطباء) ، نرم شدن. (از منتهی الارب). صاحب قاموس گوید: این تصحیف است (از ابن فارس و جوهری) و صواب تأیس به یاء تحتانی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پنهان شدن. (اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بازداشته شدن. (تاج المصادربیهقی) (اقرب الموارد). بند گشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، توبه کردن از گناه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، تأبق الشی ٔ، انکار کرد آنرا. (منتهی الارب) ، کناره کرد از آن چیز. (ناظم الاطباء). کنار گرفتن. (منتهی الارب). و قیل تأبق، اذا فعل فعلاً خرج به عن الاباق کتأثم اذا فعل فعلاً خرج به عن الاثم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ ءَبْ بَ)
بسته شده به رسن اباض. (منتهی الارب). و رجوع به تأبض و مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
تأبل ابل، گرفتن و برگزیدن شتران. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، تأبل ابل و جز آن، بی نیاز شدن شتران و غیر آن از آب بسبب خوردن گیاه تر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، تأبل مرد از زن، بازایستادن مرد از جماع زن خود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَصْوْ)
در پی اثر چیزی شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِصْ)
تکبر کردن. بزرگی نمودن، منزه شدن از... (ازاقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
از ’اب و’، پدر گرفتن کسی را. (آنندراج) : تأبی فلان ٌ فلاناً، پدر گرفت فلان، فلان را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ صَ)
از ’اب ی’، گردنکشی کردن. (آنندراج). تأبی بر کسی، گردن کشی کردن از وی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ ءَبْ بِ)
آن که رسن اباض بندد شتررا. (آنندراج) (از اقرب الموارد). آن که می بندد با ریسمان بند، دست شتر را با بازوی آن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَءْ بِ)
گودنای زانو. (زمخشری، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). باطن زانوی مردم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جفتۀ زانو. گردی زیر زانو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، باطن آرنج شتر. ج، مآبض. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا