- تاول
- تاویل کردن آبله و بر آمدگی که در اثر سوختگی یا سائیده شدن در پوست بدن بوجود میاید
معنی تاول - جستجوی لغت در جدول جو
- تاول
- هر نوع برآمدگی که در اثر سوختگی یا ساییده شدن در پوست بدن به وجود می آید و رو پوست از لا پوست جدا می شود و مایعی در میان آن دو جمع می شود
جوانه، گوساله یا کره الاغ،برای مثال چنان ببینی تاول نکرده کار هگرز / به چوب رام شود یوغ را نهد گردن (اورمزدی- صحاح الفرس - تاول)
- تاول ((وِ))
- خر و گاو جوان
- تاول ((وَ یا وِ))
- برآمدگی و تورم پوست بر اثر سوختگی یا ساییدگی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دگردیسی، دگرگونی
درنگ، اندیشه
توان گری
شعبه ایست از موسیقی قدیم زاولی
ترکی برشداد بخشی از داراک که از خود می برند و به کسی می بخشند آزاتی واگذاری درآمد و هزینه ناحیه معینی است از طرف پادشاه و دولت باشخاص براثرابراز لیاقت یا بازی مواجب و حقوق سالیانه (ایلخانان تاقاجاریه) اقطاع
انتقال از جائی به جائی دیگر
با همکوشی
تیمار داشت
خرد و حقیر نمودن
فرا گرفتن چیزی را نوبت به نوبت
بیشخواهی، سپاسگزاری، درازش دراز گشتن فزونی جستن، سپاس نهادن
دراز دستی یازستن بیداد ستم، گردنکشی، گرد نکشی کردن، دراز دستی کردنتعدی و گستاخی کردن، دراز دستی، جمع تطاولات
بر یکدیگر حمله بردن
افترا کردن
مرواییدن (مروا فال نیک) آب دهن که از اثر مزه چیزی بهم رسد آب دهن تف خدو کفک
گوناگونی
با یکدیگر سخن گفتن
فال گرفتن، فال نیک زدن
دیر فرمان
فراگرفتن، برداشتن، خوردن گرفتن بگرفتنبرداشتن فاگرفتندست رساندن، خوردن (غذا)،جمع تناولات
مالدار شدن، دولتمندی
ترسناک شدن
خوردگی، درخشندگی
تکبر نمودن
ریشه دار شدن، اصیل بودن بن یافتن ریشه بند کردن
استوار شدن بن بستن ریشه بستن کونه کردن، استواردن استوار شدن بن گرفتن استوار شدن محکم شدن بنیاد داشتن
کج دهان
داروی خوشبو که در غذا بریزند میز ناهارخوری، صفحه، لوح میز ناهارخوری، صفحه، لوح
خوی و عادت و خلق پدر گرفتن فرانسوی شرابه (جواهرات سلطنتی ایران) : منگوله
زن خواستن و با اهل شدن، ازدواج نمودن زن گرفتن، سر به راهی زن کردن زن خواستن
بازگشت کردن از چیزی آغاز یابی ناب یابی کاوش و پژوهش برای رسیدن به آغاز یا ناب نهاده یا اندیشه ای، سفر نگیدن (سفرنگ تفسیر) باز گردانیدن بازگشت دادن، تفسیر کردن بیان کردن، شرح و بیان کلمه یا کلام بطوری که غیر از ظاهر آن باشد تعبیر، جمع تاویلات