جدول جو
جدول جو

معنی تاه - جستجوی لغت در جدول جو

تاه
تا، خمیدگی چیزی مانند کاغذ و پارچه، چین، لا
تار، رشته، نخ، رشتۀ باریک، تانه، تان، تاره
داغداغان، از درختان جنگلی با برگ های بیضی و دندانه دار و نوک تیز، گل های سبز رنگ و میوۀ ریز و آبدار به رنگ خاکی یا کبود که در نواحی شمالی ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، از ریشه و پوست آن مادۀ زرد رنگی گرفته می شود و از دانۀ آن هم روغن می گیرند، برگ و ریشۀ آن در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار می رفته
تاغوت، تا، ته، تی، تادار، تادانه، ته دار، تی گیله، تایله، دغدغان
تصویری از تاه
تصویر تاه
فرهنگ فارسی عمید
تاه
لای، فرد
تصویری از تاه
تصویر تاه
فرهنگ فارسی معین
تاه
زنگی که بر روی شمشیر و امثال آن نشیند
تصویری از تاه
تصویر تاه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاهو
تصویر تاهو
نوعی از شراب
فرهنگ لغت هوشیار
زن خواستن و با اهل شدن، ازدواج نمودن زن گرفتن، سر به راهی زن کردن زن خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
مهیا کردن و آماده ساختن برای کاری، ساخته و آماده شدن آماده گشتن بسیجیدن، بسیجاندن مهیا و آماده شدن برای کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاهو
تصویر تاهو
عرقی که از تقطیر شراب یا کشمش گرفته شود، برای مثال چشمۀ خورشید را در ته نشاند / عکس ساقی کرتۀ تاهو نماند (امیرخسرو - لغتنامه - تاهو)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاهو
تصویر تاهو
((هُ))
شراب، عرق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاهل
تصویر تاهل
زناشویی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاهب
تصویر تاهب
آماده و مهیا شدن
فرهنگ فارسی عمید
سزاوار کردن، مرحبا گفتن زن دادن، سزاواری ارزانی داشتن سزاوار شمردن سزاوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاهور
تصویر تاهور
ابر، سحاب
فرهنگ لغت هوشیار
ทำให้เชื่อง
دیکشنری فارسی به تایلندی
पालतू बनाना
دیکشنری فارسی به هندی
ব tame গঠন করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
پالتو بنانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تاژ
تصویر تاژ
(دخترانه و پسرانه)
لطیف، نازک، نام پسرفرواک برادر هوشنگ پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی