تاسیتوس، مورخ شهیر رومی که بین سالهای 54 و 56 میلادی در روم متولد شد و در حدود سال 120 میلادی درگذشت، وی از شاگردان ’آپر’ و ’ژولیوس سکوندوس’ و احتمالاً ’کنتی لین’ بود، تاسیت از نویسندگان درجۀ اول عالم و از بزرگ زادگان روم بود و در زمان ’وسپاسیا’ شاغل کارهای بزرگ گردید، و در زمان ’تیتوس’ به درجۀ سناتوری رسید و سپس از کارهای دولتی کناره گرفت، خطابه های مشهوری نوشت که امروزه در دست نیست، آثاری که اکنون از وی باقی مانده است از شاهکارهای ادبی لاتین میباشدو عبارتند از: 1- مکالمات خطبا که بسال 81 میلادی نوشت و بسال 95 میلادی انتشار یافت، وی سه مسألۀ مشخص را مورد بحث قرار میدهد: الف - ارزش تطبیقی فصاحت و شعر، ب - آیا فصاحت رو به انحطاط میرود؟ ج - علل انحطاط وی، (با آن که بعضی این اثر را از تاسیت نمیدانند معهذا بنظر میرسد که کتاب مزبور منسوب بدو باشد)، 2- زندگی ’اگریکلا’ بسال 98 میلادی 3- آداب ژرمن ها بسال 98 م، 4- تواریخ، از سقوط نرون امپراطور روم تا حادثۀ ’تروا’ (سالهای 69-96) که متأسفانه از این کتب فقط چهار کتاب اول و ابتدای کتاب پنجم باقی مانده است، در کتاب اخیر حوادث 2 سال (69 و 70) ذکر شده است، 5- سالنامه ها، وی تاریخ دانی کامل بود و علاوه بر آن به ادبیات علاقۀ وافر داشت، تاسیت زمان خود را بخوبی درک و درباره آن قضاوت میکرد، او مردی بدبین بود ولی آنگاه که به حقیقتی برمیخورد آن را می ستود، این بدبینی موجب شد که در وی قدرت نفوذ قابل ستایشی در تجزیه و تحلیل و بدست آوردن علل مخفی حوادث پیدا گردد، آثار گرانبهایش قابل تحسین است و شخصیت ها و حوادث مذکور در آن زنده و عاری از هرگونه تعصب میباشد، رجوع به تاسیتوس و قاموس الاعلام ترکی و تمدن قدیم فوستل دوکلانژ ترجمه نصراﷲ فلسفی ص 469 و ایران باستان ج 1 ص 83 شود
تاسیتوس، مورخ شهیر رومی که بین سالهای 54 و 56 میلادی در روم متولد شد و در حدود سال 120 میلادی درگذشت، وی از شاگردان ’آپر’ و ’ژولیوس سکوندوس’ و احتمالاً ’کنتی لین’ بود، تاسیت از نویسندگان درجۀ اول عالم و از بزرگ زادگان روم بود و در زمان ’وسپاسیا’ شاغل کارهای بزرگ گردید، و در زمان ’تیتوس’ به درجۀ سناتوری رسید و سپس از کارهای دولتی کناره گرفت، خطابه های مشهوری نوشت که امروزه در دست نیست، آثاری که اکنون از وی باقی مانده است از شاهکارهای ادبی لاتین میباشدو عبارتند از: 1- مکالمات خطبا که بسال 81 میلادی نوشت و بسال 95 میلادی انتشار یافت، وی سه مسألۀ مشخص را مورد بحث قرار میدهد: الف - ارزش تطبیقی فصاحت و شعر، ب - آیا فصاحت رو به انحطاط میرود؟ ج - علل انحطاط وی، (با آن که بعضی این اثر را از تاسیت نمیدانند معهذا بنظر میرسد که کتاب مزبور منسوب بدو باشد)، 2- زندگی ’اگریکلا’ بسال 98 میلادی 3- آداب ژرمن ها بسال 98 م، 4- تواریخ، از سقوط نرون امپراطور روم تا حادثۀ ’تروا’ (سالهای 69-96) که متأسفانه از این کتب فقط چهار کتاب اول و ابتدای کتاب پنجم باقی مانده است، در کتاب اخیر حوادث 2 سال (69 و 70) ذکر شده است، 5- سالنامه ها، وی تاریخ دانی کامل بود و علاوه بر آن به ادبیات علاقۀ وافر داشت، تاسیت زمان خود را بخوبی درک و درباره آن قضاوت میکرد، او مردی بدبین بود ولی آنگاه که به حقیقتی برمیخورد آن را می ستود، این بدبینی موجب شد که در وی قدرت نفوذ قابل ستایشی در تجزیه و تحلیل و بدست آوردن علل مخفی حوادث پیدا گردد، آثار گرانبهایش قابل تحسین است و شخصیت ها و حوادث مذکور در آن زنده و عاری از هرگونه تعصب میباشد، رجوع به تاسیتوس و قاموس الاعلام ترکی و تمدن قدیم فوستل دوکلانژ ترجمه نصراﷲ فلسفی ص 469 و ایران باستان ج 1 ص 83 شود
بلغت بربر خس الحمار، رجل الحمام، حالوما، کحلا، شنجار، شنگار، انقلیا، قالقس و حمیرا راگویند، رجوع به لکلرک ج 1 ص 456 و ج 2 ص 29 و 345 و ذیل ص 346 همان کتاب و شنجار و حمیرا در لغت نامه شود
بلغت بربر خس الحمار، رجل الحمام، حالوما، کحلا، شنجار، شنگار، انقلیا، قالقس و حمیرا راگویند، رجوع به لکلرک ج 1 ص 456 و ج 2 ص 29 و 345 و ذیل ص 346 همان کتاب و شنجار و حمیرا در لغت نامه شود
خبر پرسیدن و بسیار سؤال کردن از کسی. (قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بنته بکذا، ساکت کردن و غالب شدن او را بحجت. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بنته الحدیث، هرچه در دل داشت با وی در میان نهاد. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، دختر زائیدن: بنتت المراءه، ولدت بنتاً. (قطر المحیط)
خبر پرسیدن و بسیار سؤال کردن از کسی. (قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بنته ُ بکذا، ساکت کردن و غالب شدن او را بحجت. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بنته الحدیث، هرچه در دل داشت با وی در میان نهاد. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، دختر زائیدن: بنتت المراءه، ولدت بنتاً. (قطر المحیط)
مبارکباد گفتن. (غیاث اللغات). تهنیه. (آنندراج). مبارکباد و خوش آمد و زندش. (ناظم الاطباء). شادباش. (فرهنگ فارسی معین)... و در بهار عجم نوشته که به لفظ گفتن و دادن و کردن و ساختن مستعمل است. (از غیاث اللغات) : نامه ها بیاوردند و بر آن واقف شدند در معنی تعزیت و تهنیت نبشته بودند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 289). رسم تهنیت و تعزیت را آنجا بسزاتر اقامت توان کردن. (تاریخ بیهقی ایضاً). چون به خانه فرودآمد همه اولیاء و حشم و اعیان حضرت به تهنیت وی رفتند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 381) : ای شاه، گل به تهنیت ملکت آمده ست زیبد که تو کنون همه رامش بر آن کنی. مسعودسعد. و مثال داد مبنی بر ابواب تهنیت و کرامت. (کلیله و دمنه). راویان را بر زبان تهنیت مدحت شاه اخستان یاد آورید. خاقانی. به نیاز گفت فردا پی تهنیت بیایم به دو چشم او که جانم بشود اگر نیاید. خاقانی. کشته شد دیو به پای علم لشکر حاج شاید ار تهنیت از کوی مفاجا شنوند. خاقانی. و در این تهنیت شعرای دهر و افاضل عصر قصائد غرا گفتند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 236). گفت ای یار عزیز، تعزیتم گوی که نه جای تهنیت است. (گلستان). هنوز کوس بشارت تمام نازده بود که تهنیت ز دیار عرب رسید و عجم. سعدی. مبارکباد و صلم گو مکن چرخ که عید ماتمی را تهنیت نیست. کلیم. - تهنیت عید، مبارکباد عید. (ناظم الاطباء) : استادان در صفت مجلس و صفت شراب و تهنیت عید و مدح پادشاهان سخن بسیار گفته بودند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 276). - تهنیت ورود، مبارکباد کسی که از سفر آمده باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به ترکیبهای تهنیت شود، بگوارانیدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). گوارد کردن. (غیاث اللغات) ، هنیئاً گفتن. گوارا باد گفتن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). به همه معانی رجوع به تهنی ٔ و تهنیه شود
مبارکباد گفتن. (غیاث اللغات). تهنیه. (آنندراج). مبارکباد و خوش آمد و زندش. (ناظم الاطباء). شادباش. (فرهنگ فارسی معین)... و در بهار عجم نوشته که به لفظ گفتن و دادن و کردن و ساختن مستعمل است. (از غیاث اللغات) : نامه ها بیاوردند و بر آن واقف شدند در معنی تعزیت و تهنیت نبشته بودند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 289). رسم تهنیت و تعزیت را آنجا بسزاتر اقامت توان کردن. (تاریخ بیهقی ایضاً). چون به خانه فرودآمد همه اولیاء و حشم و اعیان حضرت به تهنیت وی رفتند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 381) : ای شاه، گل به تهنیت ملکت آمده ست زیبد که تو کنون همه رامش بر آن کنی. مسعودسعد. و مثال داد مبنی بر ابواب تهنیت و کرامت. (کلیله و دمنه). راویان را بر زبان تهنیت مدحت شاه اخستان یاد آورید. خاقانی. به نیاز گفت فردا پی تهنیت بیایم به دو چشم او که جانم بشود اگر نیاید. خاقانی. کشته شد دیو به پای علم لشکر حاج شاید ار تهنیت از کوی مفاجا شنوند. خاقانی. و در این تهنیت شعرای دهر و افاضل عصر قصائد غرا گفتند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 236). گفت ای یار عزیز، تعزیتم گوی که نه جای تهنیت است. (گلستان). هنوز کوس بشارت تمام نازده بود که تهنیت ز دیار عرب رسید و عجم. سعدی. مبارکباد و صلم گو مکن چرخ که عید ماتمی را تهنیت نیست. کلیم. - تهنیت عید، مبارکباد عید. (ناظم الاطباء) : استادان در صفت مجلس و صفت شراب و تهنیت عید و مدح پادشاهان سخن بسیار گفته بودند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 276). - تهنیت ورود، مبارکباد کسی که از سفر آمده باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به ترکیبهای تهنیت شود، بگوارانیدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). گوارد کردن. (غیاث اللغات) ، هنیئاً گفتن. گوارا باد گفتن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). به همه معانی رجوع به تهنی ٔ و تهنیه شود
مونث کردن مادگی، مادینه سازی گروهی از واژگان تازی را باافزودن} ه {به پایان از نرینگی (تذکیر) به مادینگی (تانیث) دگر می کنند و این روش در پارسی پذیرفته نیست علامت مادگی بکلمه ملحق کردن مونث گردانیدن مقابل تذکیر، مادینه خواندن مونث خواندن، مادگی مقابل تذکیر نری، ماده مونث
مونث کردن مادگی، مادینه سازی گروهی از واژگان تازی را باافزودن} ه {به پایان از نرینگی (تذکیر) به مادینگی (تانیث) دگر می کنند و این روش در پارسی پذیرفته نیست علامت مادگی بکلمه ملحق کردن مونث گردانیدن مقابل تذکیر، مادینه خواندن مونث خواندن، مادگی مقابل تذکیر نری، ماده مونث