جدول جو
جدول جو

معنی تانکه - جستجوی لغت در جدول جو

تانکه
شورت، شلوار زیرکوتاه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

اتومبیل زره پوش که دارای توپ و مسلسل است و به واسطۀ چرخ های مخصوصی که دارد در زمین های ناهموار نیز می تواند حرکت کند، تانکر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تارکه
تصویر تارکه
تارک، ترک کننده، رها کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تانکر
تصویر تانکر
اتومبیل بزرگ مخزن دار، ویژۀ حمل مایعات، مخزن ذخیره سازی مایعات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنکه
تصویر تنکه
شلوار کوتاه که تا سر زانو باشد، زیرشلواری کوتاه مردانه، شلوار کوتاه زنانه، قسمت پایین در و پنجره که از تخته ساخته می شود، قطعۀ فلز نازک و پهن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تانه
تصویر تانه
تار، رشته، نخ، رشتۀ باریک، تاه، تان، تاره
فرهنگ فارسی عمید
(تَ کَ / کِ / تَ نَ کَ / کِ / تُ نُ کَ / کِ)
قرص رائج خواه از زر باشد خواه از نقره یا مس. (غیاث اللغات) (آنندراج) (از فرهنگ فارسی معین). برگه ای از هر فلزی و ورق طلا و ورق نقره و پول رایج و قسمی از سکه. (ناظم الاطباء). مقداری از زر و سیم باشدبه اصطلاح هر جایی... (انجمن آرا) : معبر گفت دو تنکه بده تا تعبیر آن بگویم. (منتخب لطائف عبید زاکانی چ برلین ص 125). رجوع به دزی ج 1 ص 153 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ کَ / تُ وَ کَ / کِ)
به معنی تونک است که گنجینه و مخزن باشد.... (برهان) (آنندراج). به معنی تونک است. (فرهنگ جهانگیری). گنجینه. (شرفنامۀ منیری). گنجینه و مخزن و انبار، شب و لیل. (ناظم الاطباء). رجوع به تونگه شود
لغت نامه دهخدا
ارابۀ بزرگ جنگی است که انگلیسیها در اثنای جنگ بین المللی اول اختراع کردند که در هر زمین ناهمواری میتواند عبور کند، (فرهنگ نظام)، تانگ، کلمه انگلیسی و ارابۀ زره دار جنگی است که با توپ و مسلسل مسلح است و چرخهای آن که از دنده های پولادین درست شده است بر روی نوارهای زنجیرمانندی از پولاد حرکت کند و جنگ آوران در میان آن که چون دژی پولادین و متحرک است نشینند و بدشمن تازند، اولین تانک در پایان سال 1916 میلادی بوسیلۀ انگلیسیها ساخته و وارد میدان جنگ شد ولی در جنگ دوم جهانی از سلاحهای مؤثر و قابل توجه جنگ بشمار آمد
خزانۀ آب ونفت و غیره که در کارخانه ها بکار رود، بدین معنی ازهندی گرفته شده و در انگلیسی رایج است، رجوع به ’تانکر’ و فرهنگ نظام شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
تان باشد. (جهانگیری) (برهان). تان و تار نقیض پود. (ناظم الاطباء). نقیض پود است و آن تارهایی است که جولاهگان برای بافتن مهیا کنند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
موضعی است در هند که در مشرق آن دو قصبۀ ’بهروج’ و ’رهنجور’ قرار دارند، رجوع به ماللهند بیرونی ص 100 و 102 و التفهیم چ جلال همایی ص 198 و نزههالقلوب چ گای لیسترانج ج 3 ص 262 شود
لغت نامه دهخدا
(تُ نُ کَ / کِ)
تنبان چرمی که تا سر زانو باشد، وقت کشتی گرفتن پوشند. (غیاث اللغات) (آنندراج) (از فرهنگ فارسی معین) (از ناظم الاطباء) :
تنکه در قدمش زود ز هم می پاشد
هرکه رویش تنک افتاد چنین می باشد.
میرنجات (از آنندراج).
، زیرجامۀ کوتاه زنان. (یادداشت بخطمرحوم دهخدا) ، در اصطلاح نجاران، تختۀپهن که میان دو پاسار یا دو آلت در درها و پنجره ها بکار برند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(نِ کَ /تانْ نِ کَ)
اسم اشاره بصیغۀ تثنیه از برای مؤنث. (ناظم الاطباء). آن دو زن. ایشان دو زن
لغت نامه دهخدا
(اُ کِ)
نام یکی از بنادر قدیم ایران در خلیج فارس. (ایران باستان ص 1509)
لغت نامه دهخدا
وزنه ای که تقریباً معادل 12مثقال باشد، (ناظم الاطباء)، دو اونس، (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(رِ کَ / کِ)
مؤنث تارک. رجوع بتارک شود، تارکۀ دنیا،رهبانه. زن تارک دنیا
لغت نامه دهخدا
حجام و سرتراش را گویند، (انجمن آرا)، ظاهراً این کلمه مصحف تانگو است، رجوع به تانگو شود
لغت نامه دهخدا
(پِ)
درۀ قدیمی بسیار زیبا و باشکوهی در یونان، ناحیۀ قدیمی ’پنه’ است. این نام گذاری بواسطۀ زیبایی این دره بود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
ضیافت. مهمانی. مهمانی بزرگ.
لغت نامه دهخدا
(کِ)
مأخوذ از انگلیسی و در فارسی جدید متداول است. انبار آهنی محدب که بر روی کامیون قرار دهند و آن را پر از نفت یا بنزین یا آب کنند برای نقل از مکانی بمکان دیگر. رجوع به تانک (خزانۀ آب و نفت...) شود
لغت نامه دهخدا
(ژِ)
تلفظ فرانسوی ’طنجه’ شهر و بندری است به مراکش که بر کنار تنگۀ جبل طارق واقع است و 46000 تن سکنه دارد و مرکز یک منطقۀ بین المللی بمساحت 583هزار مترمربع است که در این منطقه 100000 تن سکونت دارند
لغت نامه دهخدا
شلوار کوتاه (تاسر زانو) قسمت پائین در و پنجره که از تخته ساخته میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانه
تصویر تانه
تاری که جولاهگان برای بافتن مهیا کنند مقابل پود
فرهنگ لغت هوشیار
خزانه آب و نفت و غیره که در کارخانه ها بکار میرود و نیز بمعنای ارابه زره دار جنگی است که با توپ و مسلسل مسلح است و بر روی نوارهای زنجیر مانندی از پولاد حرکت میکند انگلیسی زره پوش اتومبیل زره پوش که با مسلسل و توپ مجهز است و بوسیله چرخهای محکم و سنگین خود میتواند در زمین ناهموار حرکت کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بانکه
تصویر بانکه
روسی بولونی از آوند ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانکر
تصویر تانکر
کشتی نفتکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانیه
تصویر تانیه
سستی کردن، درنگی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
مادینه تارک رهاییده وانهاده مونث تارک. یا تارکه دنیا. زنی که از دنیااعراض کرده زاهده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانک
تصویر تانک
منبع بزرگ معمولاً استوانه ای جهت ذخیره مایعاتی مانند، آب، نفت و، از وسایط نقلیه جنگی زنجیردار که بدنه آن زره پوش و مجهز به توپ و مسلسل است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنکه
تصویر تنکه
((تَ کِ یا کَ))
قرص رایج از زر و سیم و مس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنکه
تصویر تنکه
((تَ نَ کُّ))
شلوار کوتاه که تا سر زانو باشد، شلوار کوتاه زنانه یا مردانه
فرهنگ فارسی معین
((کِ))
نوعی خودرو باری که بر روی شاسی آن مخزنی فولادی برای حمل مایعات نصب شده باشد، باری مخزنی (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
مخزن، نفتکش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شورت
فرهنگ گویش مازندرانی
بانکه، غرابه ی شیشه ای، کوزه گلی سرپهن
فرهنگ گویش مازندرانی