جدول جو
جدول جو

معنی تانشون - جستجوی لغت در جدول جو

تانشون
عملی که پود پارچه را برای تنیدن با تار آماده کنند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دانشور
تصویر دانشور
صاحب علم و دانش، عالم، دانشمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جانشین
تصویر جانشین
کسی که به جای دیگری بنشیند و کارهای او را انجام بدهد، خلیفه، قائم مقام، ولیعهد، عوض
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تانبول
تصویر تانبول
درختچه ای شبیه تاک با برگ های پهن سبز و معطر که برگ های آن را می جوند محرک اشتها است و در هند و مالزی و هندوچین می روید، پان، تملول، تنبول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تانستن
تصویر تانستن
توانستن، از عهدۀ انجام دادن کاری برآمدن، قدرت بر کاری داشتن، توانا بودن، توانایی داشتن، یارستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تافتون
تصویر تافتون
نوعی نان ضخیم که در تنور می پزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تا شدن
تصویر تا شدن
دولا شدن، خم شدن، خمیده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تامپون
تصویر تامپون
تکۀ کوچکی از پارچه، پنبه یا اسفنج که برای جلوگیری از خون ریزی یا جذب ترشحات، داخل حفره های بدن فرو می کنند
فرهنگ فارسی عمید
(پُنْ)
تامپون. رجوع به تامپون شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تانستن
تصویر تانستن
توانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یانسون
تصویر یانسون
رازیانه شامی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماجشون
تصویر ماجشون
پارسی تازی گشته ماهبون: کشتی گونه ای کشتی، جامه رنگ کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شانسون
تصویر شانسون
فرانسوی ترانه، ژاژ
فرهنگ لغت هوشیار
درختچه ای از تیره بیدهااز دسته فلفلها که گیاه بومی هند و مالزی و فیلیپین است و در هندوچین و ماداگاسکار و افریقای شرقی نیزمی رویدبرگ خشک شده این گیاه طعمی معطر دارد و از آن ماده ای بنام بتل استخراج کنند. این ماده مستخرج دارای اثر فایض و اشتهاآور و ضد کرم است. در اثر جویدن برگ تملول ترشحات بزاق زیاد میگردد و اشتها را تحریک میکند و ضمنا رنگ بزاق نیز قرمز میشود شاه حسینی بتل غاجی پان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانسوخ
تصویر تانسوخ
چیز نفیستحفه نایاب که بعنوان هدیه برای بزرگان برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانسوق
تصویر تانسوق
چیز نفیستحفه نایاب که بعنوان هدیه برای بزرگان برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تانیدن
تصویر تانیدن
غالب آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
از تابع پایناکان، یاردیدگان آنان که یاران پیامبر اسلام را دیده اند جمع تابع. تابعان، آنانکه اصحاب رسول صلی الله علیه و آله را دیده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تافتون
تصویر تافتون
نانی که بر دیواره تنور پخته شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تا شدن
تصویر تا شدن
خم شدن، دولا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانشور
تصویر دانشور
دانشگر، فاضل، دانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانشین
تصویر جانشین
ولی، نایب، خلیفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تا شدن
تصویر تا شدن
((شُ دَ))
دولا شدن، چین برداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تانسوخ
تصویر تانسوخ
تنسوخ. تنسخ. تانکسوق. تنکسوق. تنسق، چیز نفیس، تحفه نایاب که به عنوان هدیه برای بزرگان برند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تانستن
تصویر تانستن
((نِ تَ))
توانستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جانشین
تصویر جانشین
((نِ))
قائم مقام، ولیعهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دانشور
تصویر دانشور
((~. وَ))
دانشمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جانشین
تصویر جانشین
علی البدل، ولیعهد، نایب، خلیفه، وکیل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دانشور
تصویر دانشور
محصل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جانشین
تصویر جانشین
Successor, Surrogate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
قرار دادن نخ در شانه ی دستگاه ریسندگی سنتی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از جانشین
تصویر جانشین
преемник , заместитель
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جانشین
تصویر جانشین
Nachfolger, Stellvertreter
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جانشین
تصویر جانشین
наступник , заступник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جانشین
تصویر جانشین
następca, zastępca
دیکشنری فارسی به لهستانی