جدول جو
جدول جو

معنی تامپون - جستجوی لغت در جدول جو

تامپون
تکۀ کوچکی از پارچه، پنبه یا اسفنج که برای جلوگیری از خون ریزی یا جذب ترشحات، داخل حفره های بدن فرو می کنند
تصویری از تامپون
تصویر تامپون
فرهنگ فارسی عمید
تامپون(پُنْ)
مأخوذ از تانپون فرانسه که در فارسی امروز در امور پزشکی متداول شده است و اصل آن گرفتن رخنه ای با چوب و سنگ و آهن و جز اینها است ولی در اصطلاح پزشکی بند آوردن خون و گرفتن رخنه ای با فشار دادن پنبۀ استریلیزه بر روی زخم است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کامیون
تصویر کامیون
خودرو بزرگ مخصوص حمل و نقل با قسمتی برای حمل بار که ثابت است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ژامبون
تصویر ژامبون
گوشتی که آن را دود داده یا نمک سود کرده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تافتون
تصویر تافتون
نوعی نان ضخیم که در تنور می پزند
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
جمع واژۀ تهام: و قوم تهامون،گروه منسوب به تهامه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(پِ رِ)
شهری است به فنلاند در مغرب ناحیۀ دریاچه ها واقع است. کارخانه های نخ ریسی و 87000 تن سکنه دارد و نام قدیمی آن ’تامرفورس’ بود
لغت نامه دهخدا
تامول است، (از آنندراج)، مأخوذ از هندی تانبول، (ناظم الاطباء)، تنبول، تنبل، برگ پان، رجوع به تامول و تانبول شود
لغت نامه دهخدا
(تِ مُ)
پادشاه سالامین پدر آژاکس است
لغت نامه دهخدا
(بِ)
جمع تابع در حالت رفعی، آنکه اصحاب رسول صلی اﷲ علیه و آله و سلم را دیده. (منتهی الارب). جماعتی که صحابه را دیده باشند. (مقدمۀ لغت میرسید شریف جرجانی). رجوع به تابعی و تابعین شود
لغت نامه دهخدا
(فَ یَ دَ / دِ)
که بام را پوشد، ظاهراً نام آهنگی نیز هست بمناسبت نام خود آهنگساز، بامزد، آهنگ موسیقی، (لغت نامه ذیل آهنگ)
لغت نامه دهخدا
نام قضای مرکزی سنجاق جانیک از طرابوزان است، و از طرف مغرب با قضای بافره و از سوی مشرق با قضای چهارشنبه و از سمت جنوب با سنجاق آماسیه از ولایت سیواس و از جهت شمال به بحر اسود محدود و بانضمام ناحیۀ قواق دارای 183 قریه است، اراضی آن مرتفع و بیشتر آبهای آن در حدود جنوبی است و وارد رود مردایرماق میشود و از آنجا بدریا میریزد و یا مستقیماً وارد دریا میگردد، هوای این منطقه در نقاط مرتفع خنک میباشد، محصولات آن حبوبات گوناگون و مقدار بسیار تنباکوی اعلی و سبزیجات و میوجات گوناگون است و حیوانات اهلی بدانجا فراوان میباشند، قرائنی نشان میدهد که سابقاًاز معادن این منطقه بهره برداری میشده است، در ناحیۀ قواق یک نوع چوب جنگل به دست میاید و در قسمت جنوبی جنگل های فراوان یافت میشود، (قاموس الاعلام ترکی)
نام قریۀ بزرگی است در دامنۀ جنوبی کوه صامسون و قضای سو که از ولایت آیدین که بر روی ویرانه های شهر قدیم پریانه بنا شده است و بدینجا قلعۀ مخروبۀ قدیمی و آثار عتیق دیگرنیز دیده میشود، و این شهر سابقاً در ساحل واقع بوده لکن امروز از دریا دور است، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دیهی است در بخارا. (تاریخ بخارای نرشخی ص 40)
لغت نامه دهخدا
زورق مسافرتی یا باربری که در خاور دور نهایت مورد استفاده است
لغت نامه دهخدا
شام مانند، همچون شام تاریکی و تیرگی:
چه شدکه بادیه بربود رنگ خاقانی
که صبح فام شد از راه و شامگون آمد،
خاقانی
لغت نامه دهخدا
ده کوچکیست از دهستان بلورد بخش مرکزی شهرستان سیرجان، این ده در 40هزارگزی خاوری سعیدآباد وسر راه مالرو بلورد - امیرآباد واقع است و دارای 14تن جمعیت میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
قصبه ای است در ایالت میرات واقع در شهرستان سهرانپور هندوستان و 25هزارگزی مرکز شهرستان، در اطراف این قصبه باغهای باصفا و گردشگاههای زیبا و دل انگیز وجود دارد، (از قاموس اعلام ترکی ج 3)
قصبه ای است در ایالت اوکرای هندوستان و در گذشته یکی از راجه های معروف هند در آن سکونت داشته است، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
نام قصبه ای است واقع در ایالت پنجاب از شبه قارۀ هند و امروز جزء کشور پاکستانست، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
نام قصبه ای است در ناحیۀ شمالی سرزمین نپال هندوستان، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
موضعی است در کنارنهر ’نلن ’ در هند. (ماللهند بیرونی ص 131 س 17)
لغت نامه دهخدا
جورج. استاد زبانهای خاوری در دانشگاه شیکاگو که کتاب ’تاریخ باستانی ایران’ مؤلف به سال 1935 میلادی از اوست. (حاشیۀ ص 16 کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او)
لغت نامه دهخدا
(پُنْ)
تامپون. رجوع به تامپون شود
لغت نامه دهخدا
(سُ)
رجینالد کامپبل (1876-1941 میلادی). باستان شناس انگلیسی که در سالهای 1904، 1927، 1930 و 1931 میلادی ریاست هیئت حفاری ’بریتیش میوزیوم’ را در ’نینوا’ بعهده داشت. در دوران جنگ جهانی در بین النهرین، در ادارۀ اطلاعات انگلستان خدمت می کرد. از جملۀ آثارش: 1- ’گزارشهائی درباره جادوگران و ستاره شناسان نینوا و بابل’ در 2 مجلد (1900 میلادی). 2- ’ارواح خبیثۀ بابلی’ در 2 مجلد (1903 میلادی). 3- ’سحر سامی’ (1908 میلادی). 4- ’متن طبی آشوری’ (1923 میلادی). 5- ترجمه ’حماسۀ گیلگامش’ (1928 میلادی). و متن (1930 میلادی). 6- ’کتاب لغت شیمی و زمین شناسی آشوری’ (1936 میلادی). (از وبستر)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نامدون
تصویر نامدون
سامان نایافته در هم و بر هم تدوین نشده نامرتب مقابل مدون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تومرون
تصویر تومرون
سیسنبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژامبون
تصویر ژامبون
فرانسوی شورویراز ران یا شانه نمک سود یا دود داده خوک یا گراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تافتون
تصویر تافتون
نانی که بر دیواره تنور پخته شود
فرهنگ لغت هوشیار
از تابع پایناکان، یاردیدگان آنان که یاران پیامبر اسلام را دیده اند جمع تابع. تابعان، آنانکه اصحاب رسول صلی الله علیه و آله را دیده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شامپیون
تصویر شامپیون
پهلوان، مدافع و مبارز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عامیون
تصویر عامیون
جمع عامی، ناموختگان جمع عامی، حزب دموکرات (دوره مشروطیت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامیون
تصویر کامیون
اتومبیل بزرگ بارکشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لامیون
تصویر لامیون
گزنه از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژامبون
تصویر ژامبون
((مْ بُ))
گوشت (ران یا شانه) دود داده یا نمک سود خوک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کامیون
تصویر کامیون
اتومبیل بزرگ که برای حمل و نقل بار به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کامیون
تصویر کامیون
باری
فرهنگ واژه فارسی سره
شلوار، تنبان
فرهنگ گویش مازندرانی
ازمرکبات معمول در منطقه
فرهنگ گویش مازندرانی