جدول جو
جدول جو

معنی ژامبون

ژامبون
گوشتی که آن را دود داده یا نمک سود کرده باشند
تصویری از ژامبون
تصویر ژامبون
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ژامبون

ژامبون

ژامبون
فرانسوی شورویراز ران یا شانه نمک سود یا دود داده خوک یا گراز
ژامبون
فرهنگ لغت هوشیار

کامبون

کامبون
کوهی است در جنوب مقدونیه که سرزمین مزبور را از تسالی یونان جدا میکرده است. (ایران باستان ج 2 ص 1190)
لغت نامه دهخدا

کامبون

کامبون
ژوزف... عضو کنوانسیون بود در مونت پلیه بدنیا آمد (1820-1756 یا 1754 میلادی). وی در سال 1793 دفتر عمومی قرضۀدولتی را ابداع کرد و در تبعیدگاه بروکسل درگذشت
ژول... برادر پل کامبون که در پاریس بدنیا آمد (1935-1845 میلادی). از سال 1907 تا 1914 سفیر دولت فرانسه در برلین بود و به عضویت آکادمی فرانسه انتخاب شد
پل... سیاستمدار فرانسوی که در پاریس بدنیا آمد (1924-1843 میلادی) وی از سال 1898 تا 1920 سفیر فرانسه در لندن بود
لغت نامه دهخدا

بامبول

بامبول
حیله و مکر در کاری، حقه، نادرستی، دوز و کلک، تزویر، تقلب
بامبول
فرهنگ لغت هوشیار

شامبیون

شامبیون
فرانسوی کهرومان (قهرمان پارسی تازی گشته) گهرمند پهلوان هوویر
شامبیون
فرهنگ لغت هوشیار

کامیون

کامیون
خودرو بزرگ مخصوص حمل و نقل با قسمتی برای حمل بار که ثابت است
کامیون
فرهنگ فارسی عمید