معنی تالج - جستجوی لغت در جدول جو
تالج
تاراج
ادامه...
تاراج
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر تالف
تالف
الفت یافتن، دوست شدن، دمساز شدن، دلجویی
ادامه...
الفت یافتن، دوست شدن، دمساز شدن، دلجویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویر تالی
تالی
آنکه بعد بیاید، ازپی آینده، تابع، پیرو، تلاوت کننده، در علم منطق جزء مؤخر جملۀ شرطیه
ادامه...
آنکه بعد بیاید، ازپی آینده، تابع، پیرو، تلاوت کننده، در علم منطق جزء مؤخر جملۀ شرطیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویر مالج
مالج
ماله، افزاری که بنّا با آن گل یا گچ می مالد
ادامه...
ماله، افزاری که بَنّا با آن گل یا گچ می مالد
فرهنگ فارسی عمید
تصویر فالج
فالج
فلج، عارضۀ توقف یا مختل شدن حرکت در اعضای بدن بر اثر بیماری عصبی یا عضلانی، مبتلا به این عارضه
ادامه...
فلج، عارضۀ توقف یا مختل شدن حرکت در اعضای بدن بر اثر بیماری عصبی یا عضلانی، مبتلا به این عارضه
فرهنگ فارسی عمید
تصویر تالم
تالم
دردمند شدن، آزرده شدن، دردناک شدن، دردمندی
ادامه...
دردمند شدن، آزرده شدن، دردناک شدن، دردمندی
فرهنگ فارسی عمید
تصویر تالک
تالک
طلق، جسم معدنی سفید شفاف و قابل تورق، تلک
ادامه...
طلق، جسم معدنی سفید شفاف و قابل تورق، تلک
فرهنگ فارسی عمید
تصویر کالج
کالج
آموزشگاه یا مؤسسۀ عالی، کفش بدون پاشنه
ادامه...
آموزشگاه یا مؤسسۀ عالی، کفش بدون پاشنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویر تاله
تاله
خدا را پرستش کردن، خداپرستی، پارسایی
ادامه...
خدا را پرستش کردن، خداپرستی، پارسایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویر تلاج
تلاج
شور و غوغا،
برای مثال شب بیامد بر درم دربان باج / در بجنبانید با بانگ و تلاج
(طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۲)
، مشغله، گرفتاری
ادامه...
شور و غوغا،
برای مِثال شب بیامد بر درم دربان باج / در بجنبانید با بانگ و تلاج
(طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۲)
، مشغله، گرفتاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویر تایج
تایج
تاجدار، امام تاجدار
ادامه...
تاجدار، امام تاجدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تالب
تالب
گرد آمدن بر کسی
ادامه...
گرد آمدن بر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تائج
تائج
تاجدارازتاج
ادامه...
تاجدارازتاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر کالج
کالج
ماخوذ از زبان انگلیسی، دبیرستان
ادامه...
ماخوذ از زبان انگلیسی، دبیرستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تبلج
تبلج
گشاده روئی و خندیدن، روشن شدن، هویدا شدن امر
ادامه...
گشاده روئی و خندیدن، روشن شدن، هویدا شدن امر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تالس
تالس
دردمندی
ادامه...
دردمندی
فرهنگ لغت هوشیار
فالج
سست شدن نصف بدن و بیکار شدن عضوی از بدن را گویند، فروهشتگی در نیمه بدن
ادامه...
سست شدن نصف بدن و بیکار شدن عضوی از بدن را گویند، فروهشتگی در نیمه بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تالد
تالد
مال کهنه و قدیمی موروثی
ادامه...
مال کهنه و قدیمی موروثی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تالف
تالف
دل بدست آوردن، دوست شدن تلف شونده، تباه، نابود
ادامه...
دل بدست آوردن، دوست شدن تلف شونده، تباه، نابود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تغلج
تغلج
نافرمانی
ادامه...
نافرمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سالج
سالج
لاتینی تازی گشته بیدمشک از درختان بید مشک
ادامه...
لاتینی تازی گشته بیدمشک از درختان بید مشک
فرهنگ لغت هوشیار
تالم
دردناک شدن دردیافت ویدا درد یافتن اندوهگین شدن دردمندی نمودن، اندوهناکی اندوهگنی، جمع تالمات
ادامه...
دردناک شدن دردیافت ویدا درد یافتن اندوهگین شدن دردمندی نمودن، اندوهناکی اندوهگنی، جمع تالمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تاله
تاله
پارسائی، خداپرستی بیخود، سرگشته
ادامه...
پارسائی، خداپرستی بیخود، سرگشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تالی
تالی
پیرو، تابع
ادامه...
پیرو، تابع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تولج
تولج
کنام تولگاه
ادامه...
کنام تولگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تلاج
تلاج
بانگ مشغله شور و غوغا. شور، غوغا
ادامه...
بانگ مشغله شور و غوغا. شور، غوغا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تفلج
تفلج
مانده پایی کوفته پایی
ادامه...
مانده پایی کوفته پایی
فرهنگ لغت هوشیار
تالق
درخشیدن، زینت دادن درخشیدن درخش زدن، بلند کردن سر، آمادن برای بدی، دامن بر چیدن برای دشمنی
ادامه...
درخشیدن، زینت دادن درخشیدن درخش زدن، بلند کردن سر، آمادن برای بدی، دامن بر چیدن برای دشمنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تفالج
تفالج
اظهار فالج بودن کردن بهانه فالج بودن نمودن
ادامه...
اظهار فالج بودن کردن بهانه فالج بودن نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تسلج
تسلج
بشسیار نوشی
ادامه...
بشسیار نوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تعالج
تعالج
یکدیگر را علاج کردن
ادامه...
یکدیگر را علاج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تخلج
تخلج
جنبیدن و لرزیدن، اضطراب
ادامه...
جنبیدن و لرزیدن، اضطراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تخالج
تخالج
دودلی
ادامه...
دودلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر خالج
خالج
مرگ
ادامه...
مرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تالم
تالم
دردناک، اندوه
ادامه...
دردناک، اندوه
فرهنگ واژه فارسی سره