جدول جو
جدول جو

معنی تالاب - جستجوی لغت در جدول جو

تالاب
برکه
تصویری از تالاب
تصویر تالاب
فرهنگ واژه فارسی سره
تالاب
محلی که آبهای رود خانه ها و چشمه ها و احیانا آب باران در آنجا جمع شود و راکد بماند آبگیر استخر برکه. آبگیر، استخر، برکه
فرهنگ لغت هوشیار
تالاب
جایی که آب رودخانه یا باران جمع شود، آبگیر، حوض، استخر، برکه
تصویری از تالاب
تصویر تالاب
فرهنگ فارسی عمید
تالاب
آبگیر، استخر، برکه
تصویری از تالاب
تصویر تالاب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تالار
تصویر تالار
سالن، هال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تالیب
تصویر تالیب
بر غلانیدن، تباه انگیزی، گرد گردن سپاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالان
تصویر تالان
یونانی سنگی برابر با شست منه پارسی مغولی تاراج
فرهنگ لغت هوشیار
خانه ای باشد که بر بالای چهار ستون یا بیشتر از چوب سازند، اطاق بزرگ طویلی که باطاقهای دیگر راه داشته باشد، تختی یا خانه ای باشد که بر بالای چهار ستون یا بیشتر از چوب و تخته سازند، اطاق بزرگ، سالن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبلاب
تصویر تبلاب
غلاف خوشه خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالان
تصویر تالان
تاراج
واحد اندازه گیری وزن در یونان باستان، واحد پول در یونان باستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تالار
تصویر تالار
اتاق بزرگ، سالن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تالان
تصویر تالان
تاراج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تالان
تصویر تالان
واحد وزنی در یونان قدیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تالار
تصویر تالار
اتاق بزرگ، سالن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تالب
تصویر تالب
گرد آمدن بر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلاب
تصویر تلاب
تالاب، جایی که آب رودخانه یا باران جمع شود، آبگیر، حوض، استخر، برکه
فرهنگ فارسی عمید